امیر معزی:زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین کنونکه صدر زمان شد وزیر شاه زمین
❈۱❈
زمان چو خلد برین شد زمین چو چرخ برین
کنونکه صدر زمان شد وزیر شاه زمین
ز فر شاه زمین و ز قدر صدر زمان
همی بنازد خُلد برین و چرخ برین
❈۲❈
مقدری که فلک را به صنع و قدرت خویش
نطاق و منطقه کرد از مجره و پروین
به فضل خویش بیفروخت دین احمد را
چوکرد احمدبن فضل را زخلقگزین
❈۳❈
زخلق احمد فضل است و احمد مختار
وزیر بازپسین و رسول بازپسین
چنین وزیر سزد پیش پادشاه جهان
که شاکرند ز عدلش جهانیان به همین
❈۴❈
نه از مَثابت او هست هیچکس رنجور
نه از وزارت او هست هیچ کس غمگین
سران ملک بدین خواجه خُرَّمند امروز
به چشم سر تو کنون یا به چشم عقل بین
❈۵❈
که رویها همه تازه است و چشمها روشن
که طبعها همه شادست و عیشها شیرین
موافقند به یک جای پادشاه و وزیر
یکی معزالدین و یکی معینالدین
❈۶❈
به هیچ عصر در اسلام دین تازی را
چنان نبود معز و چنین نبود معین
معز چو شیر عرین است وملک بیشهٔ او
سزای بیشه نباشد مگرکه شیرین عرین
❈۷❈
معین سزد که زند رای پیش شاهنشاه
علی سزد که زند تیغ در صف صِفّین
نصر دولت ابونصر احمدبن الفضل
که در محامد و افضال آیتی است مبین
❈۸❈
درست باشد اگر صدر و بَدْر خوانندش
که صدر بدرنشان است و بدر صدرنشین
یگانه خواجه و مخدوم بیمثال و نظیر
خجسته صاحب و دستور بیهمال و قرین
❈۹❈
خدایگان چوگزیند چنو خجسته وزیر
خدای کرده بود در گزیدنش تلقین
دعای صاحب و صاحبقران کنند کنون
همه خلایق دنیا ز روم تا در چین
❈۱۰❈
چو بر زمین همه جسمانیان کنند دعا
بر آسمان همه روحانیان کنند آمین
آیا به گاه کفایت نظام و رونق صدر
و یا به روز شجاعت جمال و زینت زین
❈۱۱❈
تو یافتی زبزرگان و سروران عراق
ز پنج شاه چهل سال حشمت و تمکین
اگر دلیل وگوا بایدت در این معنی
تورا دلیل و گوا بس بود شهور و سنین
❈۱۲❈
نگین و خاتم دولت تویی علیالاطلاق
زه ای نگین که تورا هست چرخ زیر نگین
اگرکمال تو دیدی ز گوهر آدم
به گاه فرمان ابلیس خاکسار لعین
❈۱۳❈
ز روی کبر نگفتی خَلَقتَنی مِن نار
ز راه کفر نگفتی خلقته من طین
اگر تو خواهی بر آب تیز و نار بلند
گذرکنی و نیابیگزند از آن و از این
❈۱۴❈
کلیموارکنی خشک آب را به ضمیر
خلیلوار کنی سبز نار را به یقین
اگر شریف کند مرد را سخاوت و عدل
تو را سخاوت و عدل است سیرت و آیین
❈۱۵❈
سه چیز دیگر پیوند این دو چیز توراست
ضمیر روشن و عقل درست و رای رزین
زرای تو نه عجب گر خدایگان جهان
طناب خیمه دولتکشد به علیین
❈۱۶❈
به مصر و روم حسامش کند گه پیکار
همان که کرد سنانش به کابل و غزنین
رسد چنانکه زغزنین همی رسد هر سال
بهگنج خانهٔ او حمل مصر و قسطنطین
❈۱۷❈
گماشته است خدای از ملائکه دو رقیب
نشستهاند تو را هر دو بر یسار و یمین
چو کهتران به رخ تو همی کنند نشاط
چو دوستان به سر تو همی خورند یمین
❈۱۸❈
ترازوییکه سخن را بدان بسنجد عقل
ز رای و کلک تو دارد زبانه و شاهین
به زیر سایهٔ عدل تو بیگزند شوند
تذرو و کبک ز منقار و مِخْلَبِ شاهین
❈۱۹❈
اگر شکفته کند باغ را نم نوروز
وگرکآشفتهکند باغ را دم تشرین
وفاق را به موافق همانکند گه مهر
خلاف تو به مخالف همیکند گه کین
❈۲۰❈
به حاسدان تو کیوان چو درکشید کمان
به دشمنان تو بهرام برگشاد کمین
کجا کنند گذر نیکخواه و بدخواهت
فریضه گردد هم آفرین و هم نفرین
❈۲۱❈
کسیکه جوید انعام تو پس از اکرام
کسیکه خواهد احسان تو پس از تحسین
دهد مرادش طبع کریم تو در حال
دهد جوابش دست جواد تو در حین
❈۲۲❈
چو نافه مشکآگین است نوک خامهٔ تو
وگرچه هست به معنی چو درج درآگین
که دید هرگز دُرّی به رنگ مشک سیاه
که دید هرگز مشکی به قدر در ثمین
❈۲۳❈
سزدکه خامه نو هر زمانکند حرکات
که فتنه را حرکاتش همی دهد تسکین
چو در بنان تو هنگام سیر ناله کند
شود صحیفه سیمین ز سیر او مشکین
❈۲۴❈
از آن سپسکه به مسکین رسید نالهٔ او
به گوش کس نرسد نیز نالهٔ مسکین
بزرگوارا برحسب اعتقاد قدیم
به مَنِّ توست دل من رهی همیشه رهین
❈۲۵❈
چو من مدیح تو انشا کنم روادارم
که جان و دلکنم اندر حروف او تضمین
زفخر بوسه دهد آسمان جبین مرا
چو بر زمین نهم از بهر خدمت تو جبین
❈۲۶❈
سپاس و شکر ز یزدان که صدر دولت را
بهدین و داد تو آراست تا به یومُالدّین
کنون سزاست که رضوان زگنجهای بهشت
برتو هدیه فرستد به دست روح امین
❈۲۷❈
وگر زکنگرهٔ خلد دست میکائیل
کند نثار تو پیرایههای حور العین
به بارگاه و به دیوان کشند پیش تو صف
بتان نوش لب مشک زلف سیم سرین
❈۲۸❈
بهگاه رزم همه جانربای چون خسرو
به گاه بوسه همه دل ربای چون شیرین
هزار پرده دریده به زلف خم در خم
هزار توبه شکسته به جعد چین در چین
❈۲۹❈
به روضه های جنان پروریده چون رضوان
زخانههای چگل برگزیده چون تکسین
همیشه تا گل و نسرین و لاله هر سالی
شود به باغ شکفته به ماه فروردین
❈۳۰❈
شکفته باد به باغ بقا و دولت تو
ز جاه عز و شرف لاله و گل و نسرین
قبول و حشمت و اقبال شهریار تورا
حصار محکم و سد بلند و حصن حصین
❈۳۱❈
حمایت و کنف و حفظ کردگار تو را
پناه اعظم و حرز بزرگ و حبل متین
کامنت ها