امیر معزی:آمد رسول عید و مه روزه نام او فرخنده باد بر شه‌گیتی سلام او
❈۱❈
آمد رسول عید و مه روزه نام او
فرخنده باد بر شه‌گیتی سلام او
سلطان جلال دولت باقی معز دین
شاهی که هست دولت و دین زیر نام او
❈۲❈
فال جهان خجسته شد و کار دین تمام
از همت خجسته و عدل تمام او
ایزد مقام دولت او ساخت از فلک
جز وهم آدمی نرسد بر مقام او
❈۳❈
گر ذوالفقار در کف حیدر ندیده‌ای
در دست شهریار نگه کن حسام او
گر خسروان کشند عدو را به زهر و دام
تیغ است زهر خسرو و تیرست دام او
❈۴❈
شمشیر تیز او چو برون آید از نیام
باشد دل و دو دیدهٔ شیران نیام او
اسب بلند او چو بساید زمین به نعل
سَعدِ سپهر بوسه دهد بر لگام او
❈۵❈
جوید همی کلاه غلامش امیر شاه
تا افسری کند زکلاه غلام او
آورده ماه روزه به سلطان پیام عید
سلطان به خیر داد جواب پیام او
❈۶❈
هر شب که جام آب به کف بر نهد ملک
خورشید و ماه را حسد آید ز جام او
گویی‌که از بهشت فرستند هر شبی
بر دست جبرئیل شراب و طعام او
❈۷❈
کان است کام بنده معزی به مدح شاه
گوهر همی برند حکیمان زکام او
تا هر که مُنعِم است بر او واجب است حج
جز کعبه نیست قبله و بیت‌الحرام او
❈۸❈
بادا مدام عدل شهنشاه روزگار
و آسوده باد ملک ز عدل مُدام او
روزه بر او مبارک و روزش همه چو عید
کارش به‌کام دولت و دولت به کام او
کامنت ها