امیر معزی:فرخنده باد و میمون بر شاه عیدِ اَضحی سلطان جلال دولت خسرو معزّ دنیی
❈۱❈
فرخنده باد و میمون بر شاه عیدِ اَضحی
سلطان جلال دولت خسرو معزّ دنیی
شاهی که بنده دارد افزون ز صدهزاران
هر یک به جاه و حشمت چون کیقباد و کسری
❈۲❈
شاهی که شخص دشمن پاره شود ز تیغش
چونانکه طور سینا از پرتوِ تَجلیّ
شاهی که در حُسامش خیره شوند اعدا
چون جادوان فرعون اندر عصای موسی
❈۳❈
بر تخت پادشاهی دارد همی نیابت
فرّش زفَرّ مهدی عدلش زعدلِ عیسی
چرخ است شهریاری وایین شاه کوکب
لفظ است پادشاهی و آثار شاه معنی
❈۴❈
دعوی خسروان را برهان شدست تیغش
اینَت بزرگ برهان واینت بزرگ دعوی
گردنکشان مشرق لشکرکشان مغرب
هستند جمله مولی شاه زمانه مولی
❈۵❈
اصل بقاست مهرش اصل فناست کینش
آن همچو آب حیوان این همچو زهر افعی
مردان تیغ زن را میدان اوست مسکن
حوران سیم تن را ایوان اوست مأوی
❈۶❈
هر کس که در فتوت فتوی کند ز دولت
از جود شاه عالم یابد جواب فتوی
هستند ابر و دریا بخشنده بر خلایق
گویی همی ستانند از جود شاه اجری
❈۷❈
اعدای شاه گیتی فربه شدند و لاغر
از تن شدند لاغر وز غم شدند فربی
هر کاو به دار دنیا فرمانبرست شه را
والله که رستگاری یابد به دار عقبی
❈۸❈
وانرا که بد سگالد بر خسرو زمانه
هرگز زمانه ندهد او را به خیر یسری
بر آفرین سلطان چون من زبان گشایم
اندر سجود باشد جان جریر و اعشی
❈۹❈
وز غایت بلندی چون مدح او سگالم
نثرم رسد به نثره شعرم رسد به شعری
این است وصف بستان از باد نوبهاری
دلبر چو نقش آزر زیبا چو صُحفِ مانی
❈۱۰❈
تا ابر هست گریان تا باغ هست خندان
آن همچو چشم مجنون این همچو روی لیلی
بر تخت پادشاهی خرّم ز یاد خسرو
چون در بهشت رضوان زیر درخت طوبی
❈۱۱❈
بخت بلند یارش ایزد نگاهدارش
بر عمر و روزگارش فرخنده عید أضحی
کامنت ها