امیر معزی:از دولت عالی به سعادت ستدم داد زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد
❈۱❈
از دولت عالی به سعادت ستدم داد
زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد
جون دجلهٔ بغداد مرا بود دو دیده
دجله بشد و خانهٔ منگشت چو بغداد
❈۲❈
در پیش شهنشاه چو دو بیت بگفتم
از جود شهنشاه شدم شاعر استاد
آباد بر آن شاه که از جود کف او
ویران شده بر شاعر نوبر شده آباد
❈۳❈
ای خسرو دینپرور و ای شاه جهانبخش
بند همه شاهان به سر تیغ تو بگشاد
هر شاه که گنج و سپه آراست به گیتی
گنج و سپه خویش به پیش تو فرستاد
❈۴❈
تا بخت تو بر نصرت دین دست برآورد
بس دشمن سرگشته که از پای درافتاد
تیر تو چو غربال کند اغیبهٔا جوشن
تیغ تو چو سیماب کند آهن و فولاد
❈۵❈
آن کیست که دل درکف پیمان تو نسپرد
وان کیست که سر بر خط فرمان تو ننهاد
تو نوش خوری دایم و بدخواه خورد زهر
تو باده کشی دایم و بدخواه کشد باد
❈۶❈
شش چیز تو را هست در این خانهٔ شاهی
فتح و ظفر و نصرت و دین و شرف و داد
ملک همه آفاق تو داری به سعادت
همواره چنین خواهم و همواره چنین باد
کامنت ها