امیر معزی:بیاید نام او در مَخلَص شعر چنان کاندر نماز الله اکبر
❈۱❈
بیاید نام او در مَخلَص شعر
چنان کاندر نماز الله اکبر
نه دنیا بهر ما نفع است و ضَرّست
وزو ما را نه نفعستی و نه ضرّ
❈۲❈
بدین معنی خرد نپسندد از ما
که با دریا کنیم او را برابر
اگر گردون بپیماید مثنی
و گر کشور بپیماید مکرر
❈۳❈
ز قدرش کمتر آید هفت گردون
ز جاهش کمتر آید هفت کشور
ولی چون در وثاق او نهد پای
عدو چون از وفاق او کشد سر
❈۴❈
حلال است آن ولی را خون انگور
حرام است آن عدو را شیر مادر
اگر در دولت او دوستانش
توانگر گشته‌اند از زر و گوهر
❈۵❈
حسودش هم توانگر شد که دارد
سرشک و چهره همچون گوهر و زر
ایا شاکر ز عدلت شاه و دستور
و یا راضی به دادت ملک و لشکر
❈۶❈
چراغ اصل خویشی تا به آدم
جمال نسل خویشی تا به محشر
کسی کاندر ا‌نظرا شخص تو ببیند
سپهری را همی بیند مصور
❈۷❈
فلک خواند تو را ابر گهربار
ملک خواند تورا ببر دلاور
به رزم اندر چنان کوشی که هرگز
نکوشد با درختان باد صرصر
❈۸❈
اگر ناطق شوندی همچو مردم
به هر وقتی چه گردون و چه اختر
دهندی اختر و گردون گواهی
که در عالم نباشد چون تو دیگر
❈۹❈
اگرچه مهتران بسیار دیدم
ندیدم بهتر از تو هیچ مهتر
چو بر دفتر نویسم شکر این قوم
کنم شکر تو را آغاز دفتر
❈۱۰❈
بپیوستند بس عِقْد مدیحت
همه شایسته و زیبا و درخور
که پیوندد چنین عِقدی که تا حشر
بود بر گردن ایام زیور
❈۱۱❈
همی تا بی عرض جوهر نباشد
چنان چون بی‌فلک خورشید ازهر
امارت چون فلک باد و تو خورشید
ریاست چون عَرَض باد و تو جوهر
❈۱۲❈
ز نور رای تو دولت مزین
ز بوی خلق تو دنیا معطر
سرایت چون بهشت و بندگانت
چو حورالعین دمی چون آب کوثر
کامنت ها