امیر معزی:مرا گذر بهسوی کوی یار باید کرد زدیده بر سرکویش نثار باید کرد
❈۱❈
مرا گذر بهسوی کوی یار باید کرد
زدیده بر سرکویش نثار باید کرد
چو در فتاد بهدام آن نگار سیم اندام
سه بوسه از دو لب او شکار باید کرد
❈۲❈
چو وصل بر سر کوی استوار خواهد شد
در سرای به قفل استوار باید کرد
همه حدیث سماع و شراب بایدگفت
همه حکایت بوس وکنار بایدکرد
❈۳❈
وگر به وقت صبوح از خمار باشد رنج
شراب و بوسه علاج خمار باید کرد
چو یار نیست به دست آرزوست اینکه مرا
نخست باری تدبیر یار باید کرد
❈۴❈
شفیع باید بردن مگر بسازد یار
چو یار ساخته شد سازگار باید کرد
کامنت ها