امیر معزی:ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
❈۱❈
ای آفتاب یغما ای خَلُّخی نژاده
هم ترک ماه رویی هم حور ماه زاده
هستی به مهر و خدمت استاده و نشسته
هم در دلم نشسته هم پیشم ایستاده
❈۲❈
گه راز منگشایی زان زلفکان بسته
گه اشک منگشایی زان دو لبگشاده
تو سیم ساده داری در زیر مشک سوده
من لعل سوده دارم بر روی سیم ساده
❈۳❈
گر بی تو شادی آرم یارم مباد شادی
ور بیتو باده نوشم نوشم مباد باده
دارم ز دست عشقت دو دست بر سر و دل
بر سر یکی فکنده بر دل یکی نهاده
❈۴❈
از دیده آب ریزم وز دل فروزم آتش
با هر دو چیز هستم خرمن به باد داده
دیدم بسی عجایب زین طرفهتر ندیدم
چشمی پرآب و آتش بر خرمن اوفتاده
کامنت ها