امیر معزی:آن روی به نیکویی خورشید جهانستی وان یار به زیبایی چون حور جنانستی
❈۱❈
آن روی به نیکویی خورشید جهانستی
وان یار به زیبایی چون حور جنانستی
خونخواره دو چشم او چون در نگرد شاید
گویی که دو جادو را آهنگ به جانستی
❈۲❈
گر راز دو زلفینش ایام بدانستی
شوریده شدی عالم خورشید نهان استی
کافر بشدی مؤمن, مؤمن بشدی مرتد
گر راه وصال او بر خلق بیانستی
❈۳❈
ور قیصر رومی را زنار رفیقستی
راهش نشدی پنهان عیبش نه عیانستی
ور نعرهٔ مستان را در هجر خطر بودی
دایم رقم دولت سروی و بنانستی
❈۴❈
گر زخم فراق او بر کوه گذر کردی
کُه را به جهان اندر چون موی میانستی
کامنت ها