امیر معزی:از عمر شبی به کام دل دوشم بود کاواز سرود و رود درگوشم بود
❈۱❈
از عمر شبی به کام دل دوشم بود
کاواز سرود و رود درگوشم بود
بگذشته و بامداد فرموشم بود
مهتاب نبود و مه در آغوشم بود
کامنت ها