انوری:مرا گر چون تو دلداری نباشد هزاران درد دل باری نباشد
❈۱❈
مرا گر چون تو دلداری نباشد
هزاران درد دل باری نباشد
چو تو یا کم ز تو یاری توان جست
چه باشد گر ستمکاری نباشد
❈۲❈
مرا گویی که در بستان این راه
گلی بیزحمت خاری نباشد
بود با گرد ران گردن ولیکن
به هرجو سنگ خرواری نباشد
❈۳❈
اگرچه پیش یاران گویم از شرم
کزو خوش خویتر یاری نباشد
تو خود دانی که از تو بوالعجبتر
ستمکاری دلآزاری نباشد
❈۴❈
چگونه دست یابد بر تو آنکس
کش اندر کیسه دیناری نباشد
چو اندر هیچ کاری پاسخ من
ز گفتار تو خود آری نباشد
❈۵❈
اگر فارغ بود سنگین دل تو
ز بخت من عجب کاری نباشد
کامنت ها