انوری:به جان آمد مرا کار از دل خویش غمی گشتم زکار مشکل خویش
❈۱❈
به جان آمد مرا کار از دل خویش
غمی گشتم زکار مشکل خویش
در آن دریا شدستم غرقه کانجا
بجز غم مینبینم ساحل خویش
❈۲❈
به راه وصل میپویم ولیکن
همه در هجر بینم منزل خویش
مبادا هیچ آسایش دلم را
اگر جز رنج بینم حاصل خویش
❈۳❈
اگر کس قاتل خود بود هرگز
منم آنکس نخستین قاتل خویش
کامنت ها