انوری:اگر نقش رخت بر جان ندارم به زلف کافرت ایمان ندارم
❈۱❈
اگر نقش رخت بر جان ندارم
به زلف کافرت ایمان ندارم
ز تو یک درد را درمان مبادم
اگر صد درد بیدرمان ندارم
❈۲❈
ز عشقت رازها دارم ولیکن
ز بیصبری یکی پنهان ندارم
صبوری را مگر معذور داری
دلی میباید و من آن ندارم
❈۳❈
مرا گویی ز پیوندم چه داری
چه دارم جز غم هجران ندارم
گر از تو بوسهای خواهم به جانی
تو گویی بوسهٔ ارزان ندارم
❈۴❈
لبت دندانم از جا برکشیدست
چو گویی با لبت دندان ندارم
کامنت ها