انوری:حسن را از وفا چه آزارست که همه ساله با جفا یارست
❈۱❈
حسن را از وفا چه آزارست
که همه ساله با جفا یارست
خود وفا را وجود نیست پدید
وین که در عادتست گفتارست
❈۲❈
از برون جهان وفا هم نیست
کاثرش ز اندرون پدیدارست
چه وفا این چه ژاژ میگویم
که ازو حسن را چه آزارست
❈۳❈
تا مصاف وفا شکسته شدست
علم عافیت نگونسارست
عشق را عافیت به کار نشد
لاجرم کار عاشقان زارست
❈۴❈
دست در کار عافیت نشود
هر کجا عشق بر سر کارست
عشق در خواب و عاشقان در خون
دایه بیشیر و طفل بیمارست
❈۵❈
آرزو میپزیم چتوان کرد
سود ناکرده سخت بسیارست
اینکه امروز بر سر گنجی
پای فردات بر دم مارست
❈۶❈
انوری از سر جهان برخیز
که نه معشوقهٔ وفادارست
کامنت ها