انوری:ای بندهٔ روی تو خداوندان دیوانهٔ زلف تو خردمندان
❈۱❈
ای بندهٔ روی تو خداوندان
دیوانهٔ زلف تو خردمندان
بازار جمال روی خوبت را
آراسته رسته رسته دلبندان
❈۲❈
در هر پس در مجاوری داری
گریان و در انتظار دل خندان
چندین چه کنی به وعده دربندم
ایام وفا نمیکند چندان
❈۳❈
گویی مشتاب تا که وقت آید
گر خواهی وگرنه از بن دندان
از خوی بدت شکایتی دارم
کان نیست نشان نیک پیوندان
❈۴❈
هجرت به جواب آن پدید آمد
گفت اینت غم انوری سر و سندان
کامنت ها