انوری:با من اندر گرفتهای کاری کان به عمری کند ستمکاری
❈۱❈
با من اندر گرفتهای کاری
کان به عمری کند ستمکاری
راستی زشت میکنی با من
روی نیکو چنین کند آری
❈۲❈
بعد از این هم بکش روا دارم
هیچ ممکن شود که یکباری
روزگارم گلی شکفت از تو
که به عمری چنان نهد خاری
❈۳❈
گویمت بوسهای مرا گویی
گفتهاند این حدیث بسیاری
لیکن ار عشوه بایدت بدهم
نبود یاد کرد خرواری
❈۴❈
بوسه در کار تو کنم چه شود
گر برآری به خندهای کاری
چون رخانم سیاه خواهی کرد
سر دندان سپید کن باری
❈۵❈
جان به دلال وصل تو دادم
گفتم این را بود خریداری
گفتم ار رایگانکم ندهی
بخرندت به تیز بازاری
کامنت ها