انوری:قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی روی بنمای که امروز چنین دارد روی
❈۱❈
قرطه بگشای و زمانی بنشین بیش مگوی
روی بنمای که امروز چنین دارد روی
در عذر و گره موی ببند و بگشای
که پذیرای گره شد تنم از مویه چو موی
❈۲❈
ای شده پای دلم آبله در جستن تو
چون به دست آمدیم دل بنه و جست مجوی
سنگ عشق تو چو بشکست سبوی دل من
باز باید زدن آخر بهم این سنگ و سبوی
❈۳❈
انوری پای نخواهد ز گل عشق تو شست
گر تو زو دست بشویی چه کنم دست بشوی
کامنت ها