انوری:من بدعهد را چه میگویی هرچه گویی سزای آن هستم
❈۱❈
من بدعهد را چه میگویی
هرچه گویی سزای آن هستم
حاکم ار جرم من بود مردم
داور ار لطف تو بود جستم
❈۲❈
لطف باری بریده باد از من
تا به خدمت چرا نپیوستم
میندانم ز پای سر زین غم
تا برفت آن سعادت از دستم
❈۳❈
خواستم تا بیایم و گویم
کز حریفان دینه چون رستم
به سر تو که ذات هشیاریست
که هنوز این زمان چنان مستم
❈۴❈
که گشادن نمیتوانم چشم
وین قوافی به حیله بربستم
کامنت ها