انوری:فخر دین یک التماسست از توام روزها شد تا همی پنهان کنم
❈۱❈
فخر دین یک التماسست از توام
روزها شد تا همی پنهان کنم
خرده اکنون در میان خواهم نهاد
بر تو و بر خویشتن آسان کنم
❈۲❈
کبشکی داری اگر بخشی به من
خویشتن در پیش تو قربان کنم
شکرهای آن کنم وانگاه چه
تا به کی تا کائنا من کان کنم
❈۳❈
ور بفرمایی که دندان برکشم
سهل باشد برکشم فرمان کنم
بر میانم گر معد نبود خلال
چوبکی یابم که در دندان کنم
❈۴❈
لیک از این پس در میان دوستانت
بس مساوی کز برای آن کنم
چیزهایی گویمت حقا که سگ
نان نبوید نیز اگر بر نان کنم
کامنت ها