انوری:حسام دولت و دین ای خدای داده ترا جمال احمد و جود علی و نام حسین
❈۱❈
حسام دولت و دین ای خدای داده ترا
جمال احمد و جود علی و نام حسین
نهاد آدم لفظ و تو چون مراد از لفظ
سواد عالم عین و تو چون سواد از عین
❈۲❈
عنایت ازلی صورت تو چون بنگاشت
نوشت نسخهٔ روشن ز حاصل کونین
سعادت فلکی طینت تو چون بسرشت
نمود از دل و دست تو مجمعالبحرین
❈۳❈
رخ تو آب حیاتست و تشنهتر هر روز
به دیدن تو خداوند صد چو ذوالقرنین
چو ذکر جاه تو کردند آسمان من هو
چو عرض قدر تو دادند اختران من این
❈۴❈
ز حسب حال در این قطعه رمزکی بشنو
چنان که بینک رفتست دی پریر، وبین
مرا که طوطی نظمم در این چنین وحلی
چو چوژه پای به گل درنباشد آخر شین
❈۵❈
اگرچه بط و همایم کند کرامت تو
بچه به زیور مسحی و زینت رانین
شوم چو هیات کبک دری سراسر زیب
شوم چو پیکر طاوس نر سراسر زین
❈۶❈
کنم چو فاخته در گردن از سپاس تو طوق
از آنکه هست درین گردن آفرین تو دین
سرایمت همه جایی به شکر بلبلوار
وگرنه نایبهکش بادم از غرابالبین
❈۷❈
بقات باد بخوبی و خرمی چندان
که ابجدش ننهد بار جز به منزل غین
حسود جاه ترا آن الم که در همه عمر
حنین او نکند کم علاجهای حنین
کامنت ها