انوری:ای جهان را موسم آزادگی ایام تو بنده کرده یک جهان آزاد را انعام تو
❈۱❈
ای جهان را موسم آزادگی ایام تو
بنده کرده یک جهان آزاد را انعام تو
سرمهٔ چشم ملک گردی و آن از راه تو
حلقهٔ گوش فلک حرفی و آن از نام تو
❈۲❈
دست تقدیر آسمان را پی کند گر دور او
گام بردارد نه بر وفق مراد و کام تو
تو جهان کاملی اندر جهان مختصر
هفت اقلیمت که باقی باد، هفت اندام تو
❈۳❈
جنبش فیض کرم وارام طوفان نیاز
تا ابد مقصور شد بر جنبش و آرام تو
آز در آب و گل آدم نیامد تا ندید
غایت سیری خوش اندر عطای عام تو
❈۴❈
طبل بدخواه تو در زیر گلیم حادثه است
تا فلک زد بینیازی را علم بر بام تو
از تصرف دست بربندد کف بر بحر و کان
آسمان را گر اجازت یابد از پیغام تو
❈۵❈
از محمد وز عمر شد کفر باطل دین قوی
لاجرم احیاء آن ایام کرد ایام تو
ای در آن اندازه بزم جانفزایت کاندرو
آفتاب و ماه نو زیبد شراب و جام تو
❈۶❈
وام بودت گوهری بر آسمان مه زاسمان
آن رسانید و شد از وجه دگر در وام تو
آسمان از وام تو هرگز برون ناید ازآنک
دارد استظهار دور از دور بیانجام تو
❈۷❈
تا که صبح و شام باشد در قفای روز و شب
در قفای یکدگر بادند صبح و شام تو
چشمت از روی کرم بر انوری باد و مباد
کام او را اعتقاد پاک جز در کام تو
❈۸❈
مکث محسن در جهان بسیار باشد لاجرم
بالغ او طفل تست و پختهٔ او خام تو
کامنت ها