انوری:کار کار ملک و دوران دوران وزیر این ز آصف بدل و آن ز سلیمان ثانی
❈۱❈
کار کار ملک و دوران دوران وزیر
این ز آصف بدل و آن ز سلیمان ثانی
عالمی از کرم این همه در آسایش
امنی از قلم آن همه در آسانی
❈۲❈
جود ایشان رقم رغبت روزی بخشی
عدل ایشان علم کسوت آبادانی
تا جهان بیعت فرمان بری ایشان کرد
هیچ مختار نزد یک دم بیفرمانی
❈۳❈
غرض چرخ کمالیست که ایشان دارند
چون برآید برهد زین همه سرگردانی
حبذا عرصهٔ ملکی که درو جغد همی
بیدریغا نبرد آرزوی ویرانی
❈۴❈
مرحبا بسطت جاهی که درو منقطعاند
مسرع سایه و خورشید ز بیپایانی
نگذرد روزی بر دولت ایشان به مثل
که نه بر مهرهٔ گردن بودش پیشانی
❈۵❈
در چنین دولت و من یکتن قانع به کفاف
بیم آنست که آبم ببرد بینانی
نظم و نثری که مرا هست در این ملک مگیر
که از آن روی به صد عاطفتم ارزانی
❈۶❈
ملک مصر چه باید که ز اهل کنعان
بیخبر باشد خاصه که بود کنعانی
معتبر گر سخنست آنکه از آن مجموعست
خازن خاص ملک دارد اگر بستانی
❈۷❈
بس بخوانی نه بر آن شکل که طوطی الحمد
بلکه تفتیش معانی کنی ار بتوانی
هم تو اقرار کنی کانوری از روی سخن
روح پاکیزه برد از سخن روحانی
❈۸❈
در حضورست از این نقش یقین میشودم
خاصه با مهره در ششدر بیسامانی
گر مرا معطی دینار ازین خواهد بود
بینیازند و مرا فاقهٔ جاویدانی
❈۹❈
تو که پوشیده همی بینی از دور مرا
حال بیرون و درونم نه همانا دانی
طاق بوطالب نعمهست که دارم ز برون
وز درون پیرهن بلحسن عمرانی
❈۱۰❈
انوری این چه پریشانی و بیخویشتنی است
هیچ دانی که سخن بر چه نسق میرانی
بر سر خوان قناعت شده همکاسهٔ عقل
چند پرسی چو طفیلی خبر مهمانی
❈۱۱❈
پسر سهل گدا گر شنود حال آرد
کایت کدیه چو عباس خوشک میخوانی
کامنت ها