انوری:هر آنگه که چون من نیایم نخوانی چنان باشد ایدون که آیم برانی
❈۱❈
هر آنگه که چون من نیایم نخوانی
چنان باشد ایدون که آیم برانی
نخوانی مرا چون نخوانی کسی را
که مدح تو خواند چو او را بخوانی
❈۲❈
کرا همسر خویش چون من گزینی
کرا همبر خویش چون من نشانی
ندیمی مرا زیبد از بهر آن را
که آداب آن نیک دانم تو دانی
❈۳❈
اگر نامه باید نوشتن نویسم
به کلک و بنان دیبهٔ خسروانی
وگر شعر خواهی که گویم بگویم
هم از گفتهٔ خود هم از باستانی
❈۴❈
وگر نرد و شطرنج خواهی ببازم
حریفانه سحر حلال از روانی
وگر هزل خواهی سبک روح باشم
نباشد ز من بر تو بیم گرانی
❈۵❈
ز مطرب غزل آرزو در نخواهم
نگویم فلانی دگر یا همانی
نه چشمم چراگه کند روی ساقی
نه گوشم بدزدد حدیث نهانی
❈۶❈
معربد نباشم که نیکو نباشد
که می را بود جز خرد قهرمانی
یکی کم خورم خوش روم سوی خانه
غلامی بود مر مرا رایگانی
کامنت ها