انوری:یار با من چون سر یاری نداشت ذرهای در دل وفاداری نداشت
❈۱❈
یار با من چون سر یاری نداشت
ذرهای در دل وفاداری نداشت
عاشقان بسیار دیدم در جهان
هیچکس کس را بدین خواری نداشت
❈۲❈
جان به ترک دل بگفت از بیم هجر
طاقت چندین جگرخواری نداشت
تا پدید آمد شراب عشق تو
هیچ عاشق برگ هشیاری نداشت
❈۳❈
دل ز بیصبری همی زد لاف عشق
گفت دارم صبر پنداری نداشت
بار وصلش در جهان نگشاد کس
کاندرو در هجر سرباری نداشت
❈۴❈
درد چشم من فزون شد بهر آنک
توتیای از صبر پنداری نداشت
کامنت ها