عارف قزوینی:ترک چشمش ار فتنه کرد راست بین دو صد از این (خدا) فتنه، فتنه خواست
❈۱❈
ترک چشمش ار فتنه کرد راست
بین دو صد از این (خدا) فتنه، فتنه خواست
(خدا فتنه خواست)
ای صبا زبردست را بگوی
❈۲❈
دست دیگری (خدا) روی دستهاست
(جانم روی دستهاست)
حرص بین و آز
پنجه کرده باز
❈۳❈
بهر صعوه باز
بی خبر ز سر پنجۀ قضاست
(خدا پنجۀ قضاست
امان پنجۀ قضاست)
❈۴❈
چو صید اندر طنابیم
ما خرابیم چو صفر اندر حسابیم
چو صید اندر طنابیم
چو صید اندر طنابیم
❈۵❈
جهان را برده آب و ما به خوابیم
همه بدخواه خود از شیخ و شابیم
***
***
❈۶❈
در حقوق خویش نعره ها زدیم
کس نگفت که این (خدا) ناله از چه جاست
(جانم ناله از چه جاست)
هان چه شد که فریاد می کند
❈۷❈
پس حقوق بین الملل کجاست؟
(وای ملل کجاست)
سر به سر جهان
برده رایگان
❈۸❈
تنگ دیدگان
بین طمع که باز چشمشان به ماست
(خدا! چشمشان به ماست
جانم چشمشان به ماست)
❈۹❈
ما چه هستیم
عجب بی پا و دستیم
چه شد مخمور و مستیم
همه عاجزکش و دشمن پرستیم
❈۱۰❈
ز نادانی و غفلت زیر دستیم
به رغم دوست با دشمن نشستیم
***
فکر خود کنید ملت ضعیف
❈۱۱❈
که این همه هیاهو سر شماست
(وای سر شماست)
هرکه بهر خویش تیشه می زند
«ویلهلم» و «ژرژ» یا که «نیکلا» ست
❈۱۲❈
(خدا که «نیکلا» ست)
مانده در کمند
ملتی نژند
حس در این نژاد
❈۱۳❈
داستان سیمرغ و کیمیاست
خدا! مرغ و کیمیاست
مرغ و کیمیاست
وقت جوش است
❈۱۴❈
چه شد دل پرده پوش است
خمود است و خموش است
بنال ای چنگ هنگام خروش است
به بین قطع، ایران در فروش است
❈۱۵❈
ز دشمن پر سرای داریوش است
****
کفر و دین به هم در مقاتله است
پیشرفت کفر در نفاق ماست
❈۱۶❈
(خدا در نفاق ماست)
کعبه یک، خدا یک، کتاب یک
این همه دوئیت کجا رواست
(وای کجا رواست)
❈۱۷❈
بگذر از عناد
باید این که داد
دست اتحاد
کز لحد برون (خدا) دست مصطفی است
❈۱۸❈
خدا! دست مصطفی است
امان! دست مصطفی است
وقت کار است
دل از غم بی قرار است
❈۱۹❈
غم دل بی شمار است
مدد کن ناله، دل اندر فشار است
مرا زین زندگی ای مرگ عار است
غمش چون کوه و عارف بردبار است
کامنت ها