گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عارف قزوینی:بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد از اینکه دلبر دمی به فکر ما نباشد

❈۱❈
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد از اینکه دلبر دمی به فکر ما نباشد
در این بهار ای صنم بیا و آشتی کن که جنگ و کین با من حزین روا نباشد
❈۲❈
صبحدم بلبل، بر درخت گل، به خنده می‌گفت: مه جبینان را، نازنینان را، وفا نباشد
اگر تو با این دل حزین عهد بستی حبیب من با رقیب من، چرا نشستی؟
❈۳❈
چرا عزیزم دل مرا از کینه خستی؟ بیا برم شبی از وفا ای مه الستی
تازه کن عهدی که با ما بستی به باغ رفتم دمی به گل نظاره کردم
❈۴❈
چو غنچه پیراهن از غم تو پاره کردم روا نباشد اگر ز من کناره جوئی
که من ز بهر تو از جهان کناره کردم ای پری پیکر، سرو سیمین بر، لعبت بهاری
❈۵❈
مهوشی جانا، دلکشی اما، وفا نداری به باغ رفتم چو عارضت گلی ندیدم
ز گلشنت از مراد دل گلی نچیدم به خاک کوی تو لاجرم وطن گزیدم
❈۶❈
ببین در وطن از رفیقانت وز رقیبانت در وطن خواهی چه ها کشیدم
ز جشن جمشید جم دلی نمانده خرم از آن که اهرمن را مکان بود به کشور جم
❈۷❈
به پادشاه عجم بده ز باده جامی مگر که پادشه عجم ز دل برد غم
خسرو ایران، باد جاویدان، به تخت شاهی دشمنش بی جان، ملکش آبادان، چنانکه خواهی
❈۸❈
ز جنگ بین الملل مرا خبر نباشد ز بارش تیر آهنین حذر نباشد
مرا به غیر از غمت غم دگر نباشد تو شاه منی، با ولای تو، با صفای تو
❈۹❈
از رقیبانم حذر نباشد

فایل صوتی تصنیفها شمارهٔ ۳۵

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

رشید الدین وطواط
2020-05-15T23:29:05
آقای وحید تاج هم آهنگی با این شعر دارد.
حسین
2021-03-24T03:04:06
پیوند به وبگاه بیرونیطبق توضیحات مستند ویکی پدیا هم این تصنیف از آثار عارف نیست.
مسعود حاجی جعفری
2020-06-26T14:47:44
بیا دربرم از وفا یک شب ای مه نخشب ....درسته مه نخشب جریان یک شعبده بوده که شخصی تحت عنوان معجزه انجامیداده و مفصل است علاقه مندان میتوانند رچ کنند.....
علی
2020-10-12T15:44:20
پیوند به وبگاه بیرونی
فراز
2018-11-09T14:47:12
سلامدر اینجا : صبحدم بلبل، بر درخت گل، به خنده می غمگفت"غم" اضافی تایپ شدهلطفا اصلاح بفرمایید
omid
2018-05-06T02:34:13
این شعر منسوب به عارف هست..بیشتر به سبک کارای شیدا میخوره..یه عده هم معتقد هستن کار امیرجاهد هست..
سعید
2018-05-17T10:28:04
این تصنیف به طورِ قطع از عارف قزوینی نیست و هیچ اجرای قدیمی که گواهی بر انتسابِ آن به عارف داشته باشد ندارد.کلام از بهار است و در دیوانِ او ثبت شده و به اعترافِ بسیاری چون عبدالله دوامی، آهنگ هم از ساخته‌های درویش خان است.
اسطوخودوس
2022-08-03T20:47:17.1210636
همانطور که دوستان گرامی بالاتر توضیح دادند این شعر از عارف قزوینی نیست و سروده‌ٔ مرحوم ملک‌الشعرای بهار است.  لطفاً تصحیح کنید.
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
2022-10-16T02:08:31.7349211
خسرو ایران، باد جاویدان، به تخت شاهی دشمنش بی جان، ملکش آبادان، چنانکه خواهی از این هم میشه تشخیص داد که از عارف نباشد چون عارف بیشتر منتقد شاهان بود تا مادح آنها