گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عارف قزوینی:باد صبا بر گل گذر کن (گل گذر کن، گل گذر کن)

❈۱❈
باد صبا بر گل گذر کن (گل گذر کن، گل گذر کن)
از حال گل ما را خبر کن ای نازنین، ای مه جبین
❈۲❈
با مدعی کمتر نشین بیچاره عاشق، ناله تا کی
یا دل مده یا ترک سر کن (ترک سر کن) شد خون فشان چشم تر من
❈۳❈
پر خون دل شد ساغر من ای یار عزیز مطبوع و تمیز
در فصل بهار با ما مستیز آخر گذشت آب از سر من
❈۴❈
ببین چشم تر من گل چاک غم بر پیرهن زد
(پیرهن زد پیرهن زد) از غیرت، آتش در چمن زد
❈۵❈
(در چمن زد، در چمن زد) بلبل چو من شد در چمن
دستان سرا بهر وطن دیدی که ظالم تیشه اش را
❈۶❈
(تیشه اش را) آخر له چای خویشتن زد
(آخر به پای خویشتن زد) ایرانیان از بهر خدا
❈۷❈
یک دل شوید از صدق و صفا تا چند غرض؟ تا کی دودلی؟
تا چند نفاق؟ تا کی دغلی؟ آخر بس است این کج عملی
❈۸❈
بس است این منفعلی

فایل صوتی تصنیفها شمارهٔ ۳۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محمدرضا شیرخوانی
2020-10-10T00:24:49
این تصنیف ساخته ی جهانگیر مراد یا حسام اسلطنه می باشد
جهن یزداد
2021-05-31T13:27:39.4110841
اخر له پای خویشتن زد گمانم یعنی به پای خویشتن زد