گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فخرالدین اسعد گرگانی:سپاس و آفرین آن پادشا را که گیتی را پدید آورد و ما را

❈۱❈
سپاس و آفرین آن پادشا را که گیتی را پدید آورد و ما را
بدو زیباست ملک و پادشایی که هر گز ناید از ملکش جدایی
❈۲❈
خدای پاک و بی همتا و بی یار هم از اندیشه دور و هم ز دیدار
نه بتواند مرو را چشم دیدن نه اندیشه درو داند رسیدن
❈۳❈
نه نقصانی پذیرد همچو جوهر نه زان گردد مرو را حال دیگر
نه هست او را عرض با جوهری یار که جوهر پس از او بوده ست ناچار
❈۴❈
نشاید وصف او گفتی که چون است که از تشبیه و از وصف او برون است
به وصفش چند گفتن هم نه زیباست که چندی را مقادیرست و احصاست
❈۵❈
کجا وصفش به گفتن هم نشاید که پس پیرامنش چیزی بباید
به وصفش هم نشاید گفت کی بود کجاهستیش را مدت نپیمود
❈۶❈
و گر کی بودن اندر وصفش آید پس او را اول و آخر بباید
نه با چیزی بپیوسته ست دیگر که پس باشند در هستی برابر
❈۷❈
نه هست او را نهاد و حد و مقدار که پس باشد نهایاتش پدیدار
نه ذات او بود هر گز مکانی نه علم ذات او باشد نهانی
❈۸❈
زمان از وی پدید آمد به فرمان به نزد برترین جوهر ز گیهان
بدان جایی که جنبش گشت پیدا وز آن جنبش زمانه شد هویدا
❈۹❈
مکان را نیز حد آمد پدیدار میان هر دوان اجسام بسیار
نفرمایی که آراید سرایی بدین سان جز حکیمی پادشایی
❈۱۰❈
که قوت را پدید آورد بی یار به هستی نیستی را کرد قهار
خداوندی که فرمانش روایی چنین دارد همی در پادشایی
❈۱۱❈
نخستین جوهر روحانیان کرد که او را نزمکان ونز زمان کرد
برهنه کرد صورت شان زمادت سراسر رهنمایان سعادت
❈۱۲❈
به نور خویش ایشان را بیاراست وزیشان کرد پیدا هر چه خود خواست
نخستین آنچه پیدا شد ملک بود وزان پس جوحری کرد آن فلک بود
❈۱۳❈
وزیشان آمد این اجرام روشن بسان گل میان سبز گلشن
بهین شکلیست ایشان را مدور چنان چون بهترین لونی منور
❈۱۴❈
چو صورتهای ایشان صورتی نیست که ایشان را نهیب و آفتی نیست
نه یکسانند همواره به مقدار به دیدار و به کردار و به رفتار
❈۱۵❈
اگر بی اختر ستی چرخ گردان نگشتی مختلف اوقات گیهان
نبودی این عللهای زمانی کزو آید نباتی زندگانی
❈۱۶❈
چو این مایه نبودی رستنی را نبودی جانور روی ز می را
و گر بی آسمان بودی ستاره جهان پر نور بودی هامواره
❈۱۷❈
فروغ نور ظلمت را ز دودی پس این کون و فساد ما نبودی
و گر نه کردی بودی چرخ مایل بدین سان لختکیمیل معدل
❈۱۸❈
نبودی فصلهای سال گردان نه تابستان رسیدی نه زمستان
بزرگا کامگارا کردگارا که چندین قدرتش نبود مارا
❈۱۹❈
چنان کس زور و قوت بی کرانست عطابخشی و جودش همچنانست
نه گر قدرت نماید آیدش رنج نه گر بخشش کند پالایدش گنج
❈۲۰❈
چو خود قدرت نمای جاودان بود مرو را جود و قدرت بی کران بود
به قدرت آفرید اندازه گیری ز دادار جهان قدرت پذیری
❈۲۱❈
هیولی خواند او را مرد دانا به قوتها پذیرفتن توانا
چو ایزد را دهشها بی کران است پذیرفتن مرو را همچنان است
❈۲۲❈
پذیرد افرینشها ز دادار چو از سکه پذیرد مهر دینار
مثال او به زر ماند که از زر کند هر گونه صورت مرد زرگر
❈۲۳❈
چو ازد خواست کردن این جهان را کزو کون و فسادست این و آن را
همی دانست کاین آن گاه باشد که ارکانش فرود ماه باشد
❈۲۴❈
یکی پیوند بر باید به گوهر منور گردد آن را در برابر
یکی را در کژی صورت به فرمان یکی بر راستی او را نگهبان
❈۲۵❈
پدید آورد آن را از هیولی چهار ارکان بدین هر چار معنی
از آن پیوندها آمد حرارات دگر پیوند کز وی شد برودت
❈۲۶❈
رطوبت جسمها را کرد چونان که گاه شکل بستن بد به فرمان
یبوست همچنان او را فرو داشت بدان تقویم و آن تعدیل کاوداشت
❈۲۷❈
چو گشتند این چهار ارکان مهیا ازان گرمی بر آمد سوی بالا
و گر سردی به بالا بر گذشتی ز جنبشهای گردون گرم گشتی
❈۲۸❈
پس آنگه چیره گشتی هر دو گرمی برفتی سردی و تری و نرمی
لطیف آمد ازیشان باد و آتش ازیرا سوی بالا گشت سر کش
❈۲۹❈
بگردانید مثل چرخ گردان همه نوری گذر یابد دریشان
بدان تا نور مهر و دیگر اجرام رسد ز انجا بدین الوان و اجسام
❈۳۰❈
زمین را نیست با لطف آشنایی که تا بر وی بماند روشنایی
و گر چونین نبودی او به گوهر نماندی روشنایی از برابر
❈۳۱❈
چو هستی یافتند این چار مادر هوا و خاک پاک و آب و آذر
ازیشان زاد چندین گونه فرزند ز گوهرها و از تخم برومند
❈۳۲❈
هزاران گونه از هر جنس جان ور همیشه حال گردانند یکسر
و لیکن عالم کون و تباهی دگر گون یافت فرمان الهی
❈۳۳❈
کجا در عالم مبدا و بالا به ترتیب آنچه بد به گشت پیدا
در این عالم نه چونان بود فرمان که اول گشت پیدا گوهر از کان
❈۳۴❈
به ترتیب آنچه به بد باز پس ماند طبیعت اعتدال از پیش می راند
چه آن مادت کزو مردم همی خاست خدای ما نخست آن را بپیر است
❈۳۵❈
فزونیهای آن را کرد اجسام یکایک را دگر جنس و دگر نام
به کان اندر مرو را زرعیان است و لیک از دیدهء مردم نهان است
❈۳۶❈
نحستین جنس گوهر خاست از کان به زیرش نوع گوهرهای الوان
دوم جنس نبات آمد به گیهان سیم جنس هزاران گونه حیوان
❈۳۷❈
چو یزدان گوهر مردم بپالود از آن با اعتدالی کاندر و بود
پدید آورد مردم را ز گوهر بران هم گوهران بر کرد مهتر
❈۳۸❈
غرض زیشان همه خود آدمی بود که اورا فصلهای مردمی بود
نبات عالم و حیوان و گوهر سراسر آدمی را شد مسخر
❈۳۹❈
چو او را پایه زیشان بر تر آمد تمامی را جهانی دیگر آمد
بدو داده است ایزد گوهر پاک که نز بادست و نز آبست نز خاک
❈۴۰❈
یکی گوید مرو را روح قدسا یکی گوید مرو را نفس گویا
نداند علم کلی را نهایت برون آرد صناعت از صناعت
❈۴۱❈
چو دانش جوید و دانش پسندد بیاموزد پس آن را کار بندد
ز دوده گردد از زنگ تباهی به چشمش خوار گردد شاه و شاهی
❈۴۲❈
شود پالوده از طبع بهیمی به دست آرد کتبهای حکیمی
نخواهد هیچ اجسام زمین را همیشه جوید آیات برین را
❈۴۳❈
بلندی جوید آنجا نه مکانی و لیک از قدر و عز جاودانی
چو رسته گردد از چنگال اضداد شود آنجا که او را هست میعاد
❈۴۴❈
شود ماننده آن پیشینگان را کزیشان مایه آمد این جهان را
چنین دان کردگارت را چنین دان بیفگن شک و دانش را یقین دان
❈۴۵❈
مکن تشبیه او را در صفاتش که از تشبیه پاکیزه ست ذاتش
بگفتم آنچه دانستم ز توحید خدای خویش را تمجید و تحمید

فایل صوتی ویس و رامین بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

عین. ح
2016-09-19T09:13:42
سلامدر بیت نهم واژۀ «هستش» اشتباه است و باید «هستیش» باشد
الهام
2016-03-13T15:52:06
سلام:)اگربی اخترستی چرخ گردان نگشتی مختلف اوقات گیهان یعنی چه؟لطفامعنیش روبگین ومعنی کل شعرهم اگه کسی میتونه بذاره:)
سمانه ، م
2016-03-13T18:43:05
الهام جانسلام اگر بی اختر ستی چرخ گرداننگشتی مختلف اوقات گیهاننبودی این عللهای زمانیکزو آید نباتی زندگانیدر بیت دوم توضیح بیت قبل را دادهمیگوید : اگر ماه و خورشید و ستارگان در آسمان نبودند اختلاف شب و روز و گردش ایام در جهان پدیدار نمی شدشاد باشی
مرتضی جمال لیوانی
2015-12-20T15:08:43
برهنه کرد صورت شان زمادتدر این مصراع زمادت یعنی چه؟
همیشه بیدار
2015-12-20T15:37:07
برهنه کرد صورت شان زمادت زمادت= از مادهماده =Material
امین کیخا
2013-04-20T15:43:25
فخر الدین اسعد پهلوی دان بوده است و سر سایی به استانه خداوند را مانند فردوسی میبینیم باز
منصور محمدزاده
2010-08-06T10:11:08
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:1ـ بیت نهم را به صورت زیر اصلاح فرمایید:کجا وصفش به گفتن هم نشایدکه پس پیرامنش چیزی بباید2ـ این بیت را به صورت زیر اصلاح فرمایید:نه یکسانند همواره به مقداربه دیدار و به کردار و به رفتار3ـ این بیت را به صورت زیر اصلاح فرمایید:و گر سردی به بالا بر گذشتیز جنبشهای گردون گرم گشتی4ـ این بیت را به صورت زیر اصلاح فرمایید:چو رسد گردد از چنگال اضدادشود آنجا که او را هست میعاد---پاسخ: با تشکر، مواردی که اشاره فرمودید تصحیح شدند. ضمن آن که در مورد آخر به استناد این نسخهٔ اسکن شده، کلمهٔ موهوم «رسد» با «رسته» جایگزین شد.
امین کیخا
2013-06-11T00:19:59
لغت ملک به معنی شاه در دوره ساسانیان هم در فارسی بوده است و یک وامواژه کهن است گویی پادشاه را ملکان ملک می گفته اند
امین کیخا
2013-06-11T00:22:42
اینجا گوهر دارای تغییر و دیگرگونی دانسته نشده است و عرض را متغیر و ناایستار انگاشته اند چیزی که با امدن ملاصدرا دیگرگون شد
امین کیخا
2013-06-11T00:43:32
با خواندن این شعرها ادم بیگمان می شود که فخر الدین یک دانا و فرزانه و باورمند به کردگار است
شکوه
2013-06-11T00:50:52
پینودن به چه معناست؟
المفهرس
2013-06-11T01:01:22
پینود شاید پیمود باشد و ان اندازه گرفتن باشد
شکوه
2013-06-11T01:08:54
با سپاس المفهرس جان
افسانه چراغی
2020-12-27T10:57:31
سلام و سپاس از تاریخ ما عزیز. لطفا بیت 10 تصحیح شود:به وصفش هم نشاید گفت کی بودکجا هستیش را مدت نپیمود
حمیدرضا اسماعیلی
2017-11-05T17:37:23
در بسیاری از ابیات این مثنوی مثل بیت 9 کلمه (کجا) معنی (که) میدهد.
مسعود قانعی
2023-08-15T03:59:14.9893407
باعث افتخار من هست که همشهری فخرالدین اسعد گرگانی هستم. مسعود قانعی از گرگان.