گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فخرالدین اسعد گرگانی:بجست از خواب زرد و تیغ برداشت کجا چون شیر در کوشش جنگ داشت

❈۱❈
بجست از خواب زرد و تیغ برداشت کجا چون شیر در کوشش جنگ داشت
چو پیل مست با رامین بر آویخت بیامد مرگ و از جانش در آویخت
❈۲❈
مرو را گفت رامین تیغ بفگن که بر جانت گزندی ناید از من
منم رامین ترا کهتر برادر منه جان را ز بهر کین بر آذر
❈۳❈
بیفگن تیغ و دستت بند را ده که بند از مرگ و از کشتن ترا به
سپهبد چون شنید آواز رامین ز کین دل سیه گشتش جهان بین
❈۴❈
زبان بگشاد بر دشنام رامین به زشتی برد نیکو نامش از کین
به رامین تاخت چون شیر دژ آگاه بزد شمشیر بر تار کش ناگاه
❈۵❈
سبک رامین سپر افگند بر سر یکی نیمه سپر بفگند خنجر
بزد رامینه تیغی بر سر زرد چنان زخمی که مغزش را بدر کرد
❈۶❈
سرش یک نیمه با یک دست بفگند ز خونش سرخ گل بر گل پراگند
چو زین سان کشته شد زرد نگون بخت شد اندر دز نبرد دیگران سخت
❈۷❈
نیامد ماه چرخ از ابر بیرون ز بیم آنکه بر رویش چکد خون
به هر بامی فگنده کشته ای بود به هر کویی ز کشته پشته ای بود
❈۸❈
بسا کز بارهء کندز بجستند ز بیم مرگ و از وی هم نرستند
بسا کز کین دل پیگار کردند ز بهر ویس و هم جان را نبرند
❈۹❈
عدو در هر کجا بد گشت مسکین شب بدخواه بود و روز رامین
سه یک رفته زشب گیتی چنان کرد که یکسر بود رفته دولت زرد
❈۱۰❈
شبی رنگش سیه همچون جوانی به رامین داد کام جاودانی
اگر چه داد وی را گنج و گوهر ندادش تا ازو نستد برادر
❈۱۱❈
جهان را هر چه بینی این چنینست به زیر نوش مهرش زهر کینست
گلش با خار و نازش با غمانست هوا با رنج و سودش با زیانست
❈۱۲❈
چو رامین دید وی را کشته بر خاک همان گه جامه را بر سینه زد چاک
همی گفت آوخ ای فرخ برادر مرا با جان و با دیده برابر
❈۱۳❈
به خنجر باد دست من بریده به زو بین باد ناف من دریده
چرا چون تو برادر را بکشتم که بشکستم به دست خویش پشتم
❈۱۴❈
اگر یابم هزاران زر و گوهر کجا یابم دگر چون تو برادر
چو رامین مویه برکشته بسی کرد همان بی سود اندوهش بسی خورد
❈۱۵❈
نه جای مویه بود و گرم خوردن که جای رزم بود و نام کردن
چو زرد از شور بختی بی روان شد رمه در پیش گرگان بی شبان شد
❈۱۶❈
بسان خطبه خوانی بود خنجر که او را مغز گردان بود منبر
به شاهی خطبهء رامین همی کرد بر آن خطبه فلک آمین همی کرد
❈۱۷❈
شبی بود آن شب از شبهای نامی چو مهر ویس بر رامین گرامی
چو شب تاریک بُد بخت بداندیش بشد شبگیر با دلهای پر نیش
❈۱۸❈
چو روز آمد بر آمد بخت رامین بزد بر گیتی از شاهیش آذین
جهان افروز رامین بامدادان ز بخت خویش خرم بود و شادان
❈۱۹❈
نشسته آشکارا با دلارام دلش خودرای گشته بخت خودکام

فایل صوتی ویس و رامین بخش ۱۰۶ - کشتن رامین زرد را به جنگ

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها