گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فخرالدین اسعد گرگانی:چو ایزد بنده ای را یار باشد دو چشم دولتش بیدار باشد

❈۱❈
چو ایزد بنده ای را یار باشد دو چشم دولتش بیدار باشد
ز پیروزی به دست آرد همه کام ز به روزی به چنگ آرد همه نام
❈۲❈
کجا چیزی بود زیبا و شهوار کجا مردی بود شایستهء کار
دهد یزدان بدان بنده سراسر که او باشد بدان هنواره در خور
❈۳❈
بدین گونه که داد اکنون به سلطان گزین از هرچه تو دانی به گیهان
همه مردان در گاهش چنانند که با ایشان دگر مردان زنانند
❈۴❈
ولیکن هست ازیشان نامداری دلیری کاردانی هوشیاری
حکیمی زیر کی مرد آزمایی کریمی نیکخویی نیک رایی
❈۵❈
سخنگویی سخندانی ظریفی هنرمندی هنرجویی لطیفی
کجا در گاه سلطان را عمیدست به هر کاری و هر حالی حمیدست
❈۶❈
به پیروزی و بهروزی مؤیّد ابونصراست و منصور و محمد
خداوندی که از نیکی جهانیست دُرو رای بلندش آسمانیست
❈۷❈
ازین گیتی سوی دانش گراید ز دانش یافتن رامش فزاید
همیشه نام نیکو دوست دارد ابی حقی که باشد حق گزارد
❈۸❈
کم آزار است و بر مردرم فروتن مرو را الجرم کس نیست دشمن
چرا دشمن بود آنرا که جانس همی بخشاید از خواهندگانش
❈۹❈
خرد را پیش خود دستور دارد دل از هر ناپسندی دور دارد
هر آوازی بداند چون سلیمان هزاران دیو را دارد به فرمان
❈۱۰❈
به رادی هست از حاتم فزونتر به مردی بهترست از رستم زر
چنان گوید زبان هفت کضور که گویی زان زمینش بود گوهر
❈۱۱❈
طرازی ظنّ برد کاو از طرازست حجازی نیز گوید از حجازست
چو نثر هر زبانش خوشتر آید به نظم آن زبان معجز نماید
❈۱۲❈
دری و تازی و ترکی بگوید به الفاظی که زنگ از دل بضوید
دو شمشیرست ز الماس و بیانش یکی در دست و دیگر در دهانش
❈۱۳❈
یکی گاه هنر خارا گذارإد یکی گاه سخن دانش نگارد
بسا گُردا کزان گشته ست پیچان بسا جانا کزین گشته ست بی جان
❈۱۴❈
که و مه لشکر سلطان عالم به جان وی خورند سوگند محکم
چو با کهتر ز خود، سازد پدروار چو با مهتر، همی سازد پسروار
❈۱۵❈
بدو با همسران مثل برادر نباشد زادمردی زین فزونتر
زهر فن گرد او جمع حکیمان خطیبان و دبیران و ادیبان
❈۱۶❈
ز هر شهری بدو گرد آمدستند به بحر جود او غرقه شدستند
اگر او نیستی ما را خریدار نبودی شاعری را هیچ مقدار
❈۱۷❈
و گر چه شاعری باشد نه دانا بسی احسنت و زه گوید به عمدا
یکی از بهر آن تا کاو شود شاد دگر تا بیشتر باید عطا داد
❈۱۸❈
ز مشرق تا به مغرب کار گیهان به زیر امر و کردست سلطان
بروبر نیست چندان رنج از این کار که از یک جام می بر دست میخوار
❈۱۹❈
بزرگا جود دادار جهان بین که بخشد مردمی راا فصل چندین
الا تا در جهان کون و فسادست وزیشان خاک مبادا و معادست
❈۲۰❈
بقا باد این کریم نیکخو را بر افزون باد جاه و دولت او را
همیشه بخت او پیروز گرباد به پیروزی و نیکی نامور باد
❈۲۱❈
متابع باد او را ملک گیهان موافق باد وی را فرّ یزدان

فایل صوتی ویس و رامین بخش ۴ - گفتار اندر ستایش خواجه ابو نصر منصور بن مهمد

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بیژن آزاد
2015-02-07T16:56:03
خواجه ابومنصور نصر بن محمد
بیژن آزاد
2015-02-07T17:05:21
خواجه ابو نصر منصور بن محمد
منصور محمدزاده
2010-08-06T10:51:23
خواهشمند است این ابیات را به صورت زیر اصلاح فرمایید:دهد یزدان بدان بنده سراسرکه او باشد بدان همواره در خورکم آزار است و بر مردرم فروتنمرو را الجرم کس نیست دشمنچنان گوید زبان هفت کشورکه گویی زان زمینش بود گوهردری و تازی و ترکی بگویدبه الفاظی که زنگ از دل بشویدبزرگا جود دادار جهان بینکه بخشد مردمی را فضل چندین---پاسخ: با تشکر از زحمت شما برای ذکر غلطهای چند بخش، متأسفانه شیوه‌ای که شما در ذکر اغلاط داشتید تصحیحش بسیار زمانبر بود و از عهدهٔ من خارج بود، چون باید شعر را کامل می‌خواندم تا محل بیتهایی را که ذکر می‌فرمودید پیدا کنم. لطفاً از این به بعد برای تصحیح غلطها، محل بیت مشکلدار (شمارهٔ بیت)، مورد غلط و درستش را ذکر کنید تا بدون نیاز به بازخوانی شعر بشود آن را تصحیح کرد.
امین کیخا
2013-06-11T01:25:20
کام معنی های بسیاری دارد اول باور و عقیده مثل خودکامه دوم لذت مانند کام نژند یعنی هرزه سپس خواست و ارزو ، بنی داشته به پهلوی یعنی کامستن که به لری امروز همچنین به کار میرود مثل نکومم یعنی نمی توانم از خواستم جلوگیری کنم ( به لری ) و در باورمندی ودایی در هند کاما نام خدایگانی است که خواستار پیوند زن و مرد است .
شکوه
2013-06-11T01:36:12
المفهرس جان کضور یعنی چی؟همان کشور؟
صیرورة
2013-06-11T01:38:33
گویی
مهدی از شیراز
2020-12-28T12:50:05
کجا بوده اند حاکمان،حداقل پیرو عرفانبه کجا رسیده جهانکنون بی ایمان
پدرام ملکی
2018-12-29T00:15:26
الا تا در جهان کون و فسادستوزیشان خاک مبادا و معادستمصراع دوم بدین صورت است:وز ایشان خاک مبدا و معاد است