گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فخرالدین اسعد گرگانی:ترا دیدم که چونین گش نبودی چنین تند و چنین سرکش نبودی

❈۱❈
ترا دیدم که چونین گش نبودی چنین تند و چنین سرکش نبودی
ترا دیدم که چون می بر زدی آه ز آه تو سیه شد بر فلک ماه
❈۲❈
ز خواری همچو خاک راه بودی به کام دشمن و بدخواه بودی
چو دوزخ بود جان ز بس تاب چون دریا بود چشم تو ز بس آب
❈۳❈
هر آن روزی که تو کمتر گرستی جهان را دجالهء دیگر ببستی
کنون افزونتر از جمشید گشتی مگر همسایهء خورشید گشتی
❈۴❈
مگر آن روزها کردی فراموش که تو بودی زمن بی صبر و بی هوش
مگر آنگاه گشتی از نهانم که من بر تو چگونه مهربانم
❈۵❈
مگر رنجی که دیدی رفت از یاد کجا بر من کشیدی دست بیدار
چرا با من به تلخی همچو هوشی که با هر کس به شیرینی چو نوشی
❈۶❈
همه کس را همی خوشی نمایی مرا باری چرا گشی فزایی
تو با صد گنج پیروزی و نازی به چندین گنج شاید گر بنازی
❈۷❈
چه باشد گر تو نازی از تن خویش که ناز من به تو از ناز تو بیش
به تو نازم که تو زیبای نازی بسازم با تو گر با من بسازی
❈۸❈
ولیکن گر چه روی تو بهارست همیشه بر رخانت گل بیار است
بهار نیکوی بر کس نماند جهان روزی دهد روزی ستاند
❈۹❈
مکش چندین کمان بر دوستانت که ناگه بشکند روزی کمانت
و گر پر تیر داری جعبهء ناز همه تیرت به یک عاشق مینداز
❈۱۰❈
مرا دل چون کبابست ای پریچهر فگنده روز و شب بر آتش مهر
بهل تا باشد این آتش فروزان کبابی را که ببرشتی مسوزان
❈۱۱❈
مکن کاری که من با تو نکردم مبر آبم که من آبت نبردم
مکن چندین ستم جانا برین دل که ما هر دو از این خاکیم و زین گل
❈۱۲❈
بدم من نیز همچون تو نیازی نکردم با تو چندین سرفرازی
نباشد دوستی را هیچ خوشی چو باشد دوستی با عجب و گشّی
❈۱۳❈
نه بس جان مرا در جدایی که نیزش درد بیزاری نمایی
ز گشّی بر فلک بردی تن خویش ز عجب آتش زدی در خرمن خویش
❈۱۴❈
تو چون من مردمی نه چون خدایی مرا چندین جفا تا کی نمایی
اگر هستی تو چون خورشید والا شبانگه هم فرود آیی ز بالا
❈۱۵❈
دلی مثل دلت خواهم ز یزدان سیاه و سرکش و بدمهر و نادان
خداوند چنیندل رسته باشد جهان از دست این دل خسته باشد
❈۱۶❈
رخی بینم ترا چون باغ رنگی دلی بینم ترا چون کوه سنگین
دریغ آید مرا کت دل چنینست به گاه بی وفایی آهنینست
❈۱۷❈
اگر تو هجر جویی من نجویم و گر تو سرد گویی من نگویم
وفا کارم اگر تو جور کاری من آب آرم اگر تو آتش آری
❈۱۸❈
وفا را زاد مادر چون مرا زاد جفا را زاد مادر چون ترا زاد
دل من کرد گر با من جفا کرد که شد طبع وفا در بی وفا کرد
❈۱۹❈
نشانه کردی او را لاجرم زه نکو کردی به تیر نرگسان ده
همی زن تا بگویند کاین چرا کرد بلا بخرید و جان را بها کرد
❈۲۰❈
ازان خوانند آرش را کمانگیر که از ساری به مرو انداخت یک تیر
تو اندازی به جان من ز گوراب همی هر ساعتی صد تیر پرتاب
❈۲۱❈
ترا زیبد نه آرش را سواری که صد فرسنگ بگذشتی ز ساری
جفا پیشه کنی از راه چندین چه بی حمت دلی داری چه سنگین
❈۲۲❈
رخم کردی ز خون دیده جیحون دلم کردی ز درد هجر قارون
عجبتر آنکه چندین جور بینم نفرسایم همانا آهنیم
❈۲۳❈
مرا گویند مگری کز گرستن چو مویی شد به باریکی ترا تن
کسی گرید چنین کز مهر و خویش شود نومید از دیدار رویش
❈۲۴❈
حسودا تو مگر آگه نداری که در باران بود امیدواری
بهار آید چو بارد ابر بسیار مگر باز آمد از باران من یار
❈۲۵❈
بهار آمد کنم بر وی گل افشان چو یار آید کنم بروی دل افشان
به هجرش بر فشانم در و مرجان به وصلش بر فشانم دیده و جان
❈۲۶❈
اگر روزی کند یک روز دادار خوشا روزا که باشد روز دیدار
اگر جانی فروشندم به صد جان برافشانم دو صد جان پیش جانان

فایل صوتی ویس و رامین بخش ۶۵ - نامهء پنجم اندر جفا بردن از دوست

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

زهرا رضایی
2016-04-22T16:56:47
از آن خوانند آرش را کمانگیر ....... که از آمل* به مرو انداخت یک تیراین بیت در نسخه اصلی این کتاب که در دوره پهلوی هم چاپ شده بود موجوده لطفا تصحیح کنین
مهران
2021-04-19T09:51:59
جناب مصطفی صحبت در مورد این کتاب و منابعی که در باره ویس و رامین و فخرالدین اسعد می باشد، است. درباره شعرا و مورخین دیگر صحبت نمی شود. در منظومه ویس و رامین که قدیمی ترین منبعی هست که از آرش نام برده شده است کلمه "ساری" استفاده شده که تمام منابع معتبر هم آن را تایید کرده اند. موفق باشید.
مصطفی
2020-07-01T17:17:43
سلاماز آن خوانند آرش را کمانگیر که از آمل به مرو انداخت یک تیر متاسفانه به دلیل اشتباهاتی که درخی نسخه های این کتاب رخ داده برای دوستان ساروی این شبهه رخ داده که شاید پرتاب تیر آرش کمانگیر از ساری بوده! این نظریه به راحتی روشن هست که محل پرتاب تیر آمل و بیشترین و معتبرترین روایت از کوه دماوند بوده1- کتاب ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی در قرن پنجم هجری نوشته شده و تا قبل از این زمان هیچ جا صحبت از پرتاب تیر ارش از ساری نبوده این کتاب صرفا یک کتاب با داستان عشق و عاشقیست و مرتبط با تاریخ و یا داستان های حماسی نیست که مرجع و ماخذی حماسی به حساب آیددر برخی نسخه ها و به عبارتی نسخه ی اصلی نام آمل در بیت مورد نظر آمده و در برخی نسخه ها ساری می تواند این احتمال وجود داشته باشد چون در دو بیت پایینتر "که صد فرسنگ بگذشتی ز ساری" آمده ، برخی نسخه نویس ها به اشتباه در بیت مورد نظر به جای آمل ، ساری نوشته باشنداز نظر معنایی هم هیچ ایراد و اشکالی وجود ندارد که تیر از آمل رها شده باشد و صد فرسنگ از ساری گذشته باشد به عنوان مثال تیری از تهران رها شده و 100 کیلومتر از اراک گذشته باشد.اصلا این کتاب منبع و ماخذ حماسی و تاریخی نیست که مورد استناد قرار بگیرد برای اثبات چنین موضوعی و جالبتر اینکه تمام منابع و ماخذهای ساروی ها از زمان فخرالدین اسعد گرگانی به بعد به همین نسخه های اشتباه ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی برمیگردد در حالی که در نسخه های معتبر همین کتاب هم آمل ذکر شده و قبل از این زمان و این کتاب هیچ منبعی اشاره به پرتاب تیر از ساری ندارد!جالب نیست؟! همه چیز از یک اشتباه شروع شد!2- در معتبرترین و قدیمی ترین روایات به پرتاب تیر از آمل اشاره شده به عنوان مثال در اوستا به پرتاب تیر از بالای کوه "اییریوخشوتا" که همان دماوند است اشاره شده و منابع معتبر دیگر نیز همینطوراگر امکانش وجود داشت مانند برخی موارد دیگر ساروی ها ادعا میکردند دماوند هم در ساری بوده خدا رو شکر فعلا بشر نمیتونه ادعای جابجایی کوه ها رو داشته باشه 3- در زمان فریدون و منوچهر و کیقباد و ... آمل پایتخت ایران بوده و جالبتر اینکه در این دوران (دوران کیانیان) اصلا شهر ساری وجود نداشته حرف برای توضیح و گفتن بسیاره ؛ دوستان خودشون میتوانند تحقیق کنند
علیرضا
2020-07-03T11:42:23
دوستان چرا میخواید میراثی که متلق به آمل هست رو به ساری نسبت بدید . اصلا میدونید ساری بعد از آمل به وجود آمده و پایتخت طبریان بوده چرا میخواید بگید از ساری در منابع معتبر ذکر شده که آرش کمانگیر آملی بوده و از کوه دماوند تیر را رها کرد در ضمن کوه دماوندم که در اصل وبه صورت مرزی برای آمل میشه ولی نمیدونم چرا دماوند رو جزو تهران حساب میکنیدلطفا اصلاح کنید
جاوید
2017-10-08T16:19:13
با درود خدمت خانم رضاییمتنون کهن و دانشگاه های معتبر اروپایی به اتفاق "ساری" ذکر کردند. همین رفرنس هم مربوط به دانشگاه فرانکفورت هست که ساری ذکر کرده.از نظر شعر هم ساری و تکرار ساری و سواری و ساری در بیت بعد نشان دهنده اینه که برای زیبایی و روانی اثر کلمه آمل نمیتونه درست باشه. ویس و رامین به تصحیح ماگالی تودوا و الکساندر گواخاریا که توسط بنیاد فرهنگ ایران و زیر نظر پرویز ناتل خانلری در دهه چهل خورشیدی در چاپخانه زر چاپ شده هم "ساری" ذکر شده است.در مجموع آوردن نام آمل متاخر است و سابقه تاریخی ندارد. ممنون
بهروز
2017-09-21T23:42:40
در پاسخ زهرا خانم باید عرض کنم در قدیمی ترین کتاب حال حاضر شهر ساری نوشته شده و در افسانه های قدیم هم این به ساری و کو های کیاسر ساری و حتی این که آرش در یکی از روستا های ساری زندگی میکرد هم امده ولی در دهه های گذشته برخی برای تحریف و جنگ بین شهر ها این متن رو تغییر و امل را اضافه کردند
فضلی
2018-08-20T20:28:05
سلاماول باید بگم اون قسمت به احتمال قوی باید آمل باشه نه ساریثانیا در صورتی که ساری باشه پس باید کل تاریخو زیر سوال برد و اینکه آرش از دماوند زیر پا انداخت رو منکر شدخواهشا اصلاح کنیدچطور اینهمه سال آمل بوده یکدفعه به ساری تغییر کرده
مشاهری
2018-03-16T22:45:39
بیتی که مورد توجه دوستان است در تذکرۀ مجمل الفضلای بقایی بخارایی به شکل زیر آمده و به نظامی عروضی نسبت داده شده: از آن گویند آرش را کمان‌گیر که از آمل به مرو انداخت او تیر (بقایی بخارایی،1394: 76)
جاوید
2018-05-18T19:16:18
مشکل بزرگ دقیقا از اینجا شروع میشود که به جای رجوع به اصل رفرنس یعنی خود کتاب ویس و رامین فخر الدین اسعد به کسان دیگری مانند بخارایی و دهخدا و علامه قزوینی مراجعه می شود.. وقتی خود کتب حی و حاضر هست چه نیازی به ارجاع به دیگران وجود دارد؟؟ اصل کتاب خوشبختانه در مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی هم قابل مشاهده است . چاپ سنگی و سربی کلکته به تصحیح کپتام ولیم صاحب و منشی احمد صاحب.. لطفا اشتباه امثال بخارایی و دیگران را نشر ندهید. آنهم هفتصد سال بعد از فخرالدین اسعد!!!به این آدرس در مرکز اسناد مجلس اصل کتاب را مشاهده و دانلود کنید:پیوند به وبگاه بیرونی
Mohsen moghaddas
2022-04-05T12:47:40.2112273
با عرض احنرام، ادعایی. بس گزاف و به غایت نا درست است که بگوییم  پش از فخرالدین گرگانی نامی از آرش برده نشده و قدیمی ترین منبع است. کمی خنده دار است! شما درباره یک شخصیت اسطوره ایی ریشه دار در فرهنگ باستانی صحبت می کنید نه داستانی در ششصد سال پیش!