گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

فخرالدین اسعد گرگانی:نگارینا ز پیش من برفتی چه گفتی یا چه فرمایی نگفتی

❈۱❈
نگارینا ز پیش من برفتی چه گفتی یا چه فرمایی نگفتی
دلم بردی و خود باره براندی مرا در شهر بیگانه بماندی
❈۲❈
نکردی هیچ رحمت بر غریبان چو بیماران نمانده بی طبیبان
کنون دانم که خود یادم نیاری که هم بد مهر و هم بد زینهاری
❈۳❈
نبخشایی و از یزدان نترسی ز حال خستگان خود نپرسی
نگویی حال آن بیچاره چونست که بی من در میان موج خونست
❈۴❈
چنین باید وفا و مهربانی که من بی تو بمیرم تو ندانی
به تو نالم بگو یا از تو نالم که من بی تو به زاری بر چه حالم
❈۵❈
پدید آمد مرا دردی ز هجران که نبود غیر مردن هیچ درمان
به گیتی عاشقی بی غم نباشد خوشی و عاشقی با هم نباشد
❈۶❈
همی سخت آیدت کز تو بنالم بنالم تا شوی آگه ز حالم
ترا چون دل دهد یارا نگویی که چون دشمن جفای دوست جویی
❈۷❈
نه بس بود آنکه از پیشم برفتی که رفتی نیز یار نو گرفتی
مرا این آگهی بشنید بایست ز تو این بی وفایی دید بایست
❈۸❈
منم این کز تو دیدستم چنین کار توی بی من نشسته با دگر یار
منم پیش تو چونین خوار گشته توی از من چنین بیزار گشته
❈۹❈
نه تو آنی که من فتنه بودی به دیدارم همیشه تشنه بودی
نه من آنم که خورشید تو بودم به گیتی کام و امید تو بودم
❈۱۰❈
نه من آنی که بی من مرده بودی چو برگ دی مهی پژمرده بودی
نه من آنم که جانت باز دادم ترا با بخت فرخ ساز دادم
❈۱۱❈
نه تو آنی که جز یادم نکردی همی از خاک پایم سرمه کردی
نه من آنم که بودم جفت جانت کجا بی من نبد خوش این جهانت
❈۱۲❈
چرا اکنون من آنم تو نه آنی ز تو کینست و از من مهربانی
چرا با من به دل بدساز گشتی چه بد کردم از من باز گشتی
❈۱۳❈
مگر آسان بریدی راه دشوار کجا از مهر من بودی سبکبار
تو در دریای هجرم غرقه بودی ز موج غم بسی رنج آزمودی
❈۱۴❈
دلت با یار دیگر زان بپیوست کجا غرقه به هر چیزی زند دست
چه باشد گر تو یار نو گرفتی نباید از تو ما را این شکفتی
❈۱۵❈
بسا کس کاو خورد سر که به خوان بر نهاده پیش او حلوای شکر
وصل من ترا خوش بود چون می فراقم چون خماری بود در پی
❈۱۶❈
تو مخموری و از می سر بتابی هر آن گاهی که بوی می بیابی
اگر تو گشته ای از می بدین سان ترا جز می نباشد هیچ درمان
❈۱۷❈
چو جان باشد گزیده یار پیشین تو بر یار گزیده هیچ مگزین
و گر نو کرده ای نو را نگه دار کهن را نیز بیهوده میازار
❈۱۸❈
بود مهر دل مردم چو گوهر ازو پر مایه تر باشد کهن تر
بگرداند گهر چون نو بود رنگ چه آن گوهر هر که بدرنگست و چه سنگ
❈۱۹❈
بگردد مهر نو با دل نو چنان چون رنگ نو در جوهر نو
هزار اختر نباشد چون یکی خور نه هفت اندام باشد چون یکی سر
❈۲۰❈
هزار آرام چون آرام پیشین هزاران یار چون یار نخستین
نه من یابم چو تو یار دل آزار نه تو یایی چو من یار وفادار
❈۲۱❈
نه من بتوانم از تو دل بریدن نه تو بتوانی از من سر کشیدن
به مهر اندر تو ماهی منت خورشید تو با من باشی و من با تو جاوید
❈۲۲❈
ترا باشد هم از من روشنایی بسی گردی و پس هم با من آیی
بدان منگر که از من دور گشتی چنین تابنده و پر نور گشتی
❈۲۳❈
کنون ای سنگدل بر خیز و باز آی مرا و خویشتن را رنج مفزای
که من با تو چنان باشم از این پی چو دانش با روان و شیر با می
❈۲۴❈
فراقت قفل سخت آمد روان را بجز وصل تو نگشاید مر آن را
مخور زثن روزگار رفته تشویر وفا و مهربانی را ز سر گیر
❈۲۵❈
چه باشد گر شدی در مهر بد رای نهال دوستی ببریدی از جای
چو ببریدی دگر باره فرو کار که پیوسته نکوتر آورد بار

فایل صوتی ویس و رامین بخش ۶۶ - نامهء ششم اندر نواختن و خواندن دوست

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

اییار
2021-03-05T12:10:41
بیت هفدم به نظر ناموزون میایداگر بعد از که (بر)اضافه شود موزون میشودنه تو آنی که بر من فتنه بودیبه دیدارم همیشه تشنه بودیبا پوزش. ای یار.
اییار
2021-03-05T12:20:58
و در بیت نوزدهم اگر به جای من تو نوشته سود در معنای شعر صحیح تر استنه (تو) آنی که بی من مرده بودیچو برگ دی مهی پژمرده بودیباتشکر . ای یار.
اییار
2021-03-05T12:31:05
و در آغاز این بیت به جای وصل اگر وصال جایگزین شود وزن بیت محفوظ تر است.(وصال) من تو را خوش بود چون می فراقم چون خماری بود در پی.سپاس . ای یار .