فخرالدین اسعد گرگانی:دگر باره سمن بر ویس مهروی گشاد آواز مشک از عنبرین موی
❈۱❈
دگر باره سمن بر ویس مهروی
گشاد آواز مشک از عنبرین موی
جوابش داد ویس ماه رخسار
بت زنجیر زلف نوش گفتار
❈۲❈
برو راما و دل خوش کن به دوری
برین آتش فشان آب صبوری
سخن هر چند کم گویی ترا به
ترا هر چند کم بینم مرا به
❈۳❈
روان را رنج بیهوده نمایی
هر آن گه کازموده آزمایی
نه من آشفته هوش و سست رایم
که چندین آزموده آزمایم
❈۴❈
بس است این داغ کم بر دل نهادی
بس است این چشمه کز چشمم گشادی
اگر صد سال گبر آتش فروزد
سرانجامش همان آتش بسوزد
❈۵❈
چه ناکس پرور و چه گرگ پرور
به کوشش به نگردد هیچ گوهر
ترا زین پیش بسیار آزمودم
تو گویی کزدم و مار آزمودم
❈۶❈
اگر تو رام بودی از نمایش
نمودی گوهر اندر آزمایش
یکی نیمه ز من شد زندگانی
میان درد و ننگ جاودانی
❈۷❈
به دیگر نیمه خواهم بود دلشاد
نخواهم داد او را نیز بر باد
از آن پیشین وفا کشتن چه دارم
که تا زین پس وفایت نیز کارم
❈۸❈
نورزم مهر بی مهران ازین بیش
که نه دشمن شد ستم با تن خویش
که نه مادر مرا از بهر تو زاد
ویا ایزد مرا یکسر به داد
❈۹❈
نه بس تیمار دهساله که بردم
ویا اندوه بیهوده که خوردم
وفا زان بیش چون باشد که جستم
چه دارم زان وفا جستن به دستم
❈۱۰❈
وفا کردم ز پیش و به نکردم
ازیرا با دلی پر داغ و دردم
همه کس از جفا گردد پشیمان
من آنم کز وفا گشتم بدین سان
❈۱۱❈
وفا آورد چندین رنج بر من
که نوشم زهر گشت و دوست دشمن
دلی خود چند باشد تاش چندین
رسد آسیب و رنج از مهر و از کین
❈۱۲❈
اگر کوهی بدی از سنگ و آهن
نماندستی کنون یک ذره در تن
اگر ژود رای دارم مهر جویی
بدین دل مهر چون ورزم نگویی
❈۱۳❈
دلی ر رسته ز بیم و جسته از دام
دگر ره کی نهد در دام تو گام
کامنت ها