فخرالدین اسعد گرگانی:دگر باره جوابش داد رامین سر از چنین مکش ای ماه چندین
❈۱❈
دگر باره جوابش داد رامین
سر از چنین مکش ای ماه چندین
تو این گفتار را حاصل نداری
به بیل صبر ترسم گل نداری
❈۲❈
زبان با دلت همراهی ندارد
دلت زین گفته آگاه ندارد
دلت را در شکیبایی هنر نیست
مرو را زین که می گویی خبر نیست
❈۳❈
تو چون طبلی که بانگت سهمناکست
و لیکن در میانت باد پاکست
زبانت می نماید زود سیری
و لیکن نیست دل را این دلیری
❈۴❈
زبانت دیگرست و دلت دیگر
که این از حنظلست و آن ز شکر
خدای من بتا بر آسمان نیست
اگر بر من دل تو مهربان نیست
❈۵❈
و لیکن بخت من امشب چنینست
که چون بدخواه من با من به کینست
مرا در برف چون گمراه ماندست
زمن تا مرگ یک بیراه ماندست
❈۶❈
نیارم بیش ازین بر جای بودن
نهیب برف و سرما آزمودن
تو نادانی و نشنودی مگر آن
که از بدخواه بدتر دوست نادان
❈۷❈
اگر نادان بود بایسته فرزند
ازو ببرید باید مهر و پیوند
من ایدر در میان برف و سرما
تو در خانه میان خز و دیبا
❈۸❈
همی بینی مرا در حال چونین
همی گویی سخنهای نگارین
چه جای این سخنهای درازست
چه وقت این همه گشّی و نازست
❈۹❈
تو از گشّی سخن نا کرده کوتاه
گلوی من بگیرد مرگ ناگاه
مرا مردن بود در رزمگاهی
که گرد من بود کشته سپاهی
❈۱۰❈
چرا به فسوس در سرما بمیرم
چرا راه سلانت بر نگیرم
نخواهی مرمرا بر تو ستم نیست
چو من باشم مرا دلدار کم نیست
❈۱۱❈
ترا موبد همیدون باد در بر
مرا چون تو یکی دلدار دیگر
چو من بر گردم از پیشت بدانی
کزین تندی کرا دارد زیانی
❈۱۲❈
کنون رفتم تو از من باش پدرود
همی زن این نوا گر نگسلد رود
من آن خواهم که تو باشی شکیبا
چه خواهد کور جز دو چشم بینا
❈۱۳❈
تو موبد را و موبد مر ترا باد
به کام نیک خواهان هر دوان شاد
کامنت ها