اسدی توسی:سپاس از خدا ایزد رهنمای که از کاف و نون کرد گیتی بپای
❈۱❈
سپاس از خدا ایزد رهنمای
که از کاف و نون کرد گیتی بپای
یکی کش نه آز و نه انباز بود
نه انجام باشد نه آغاز بود
❈۲❈
تن زنده را در جهان جای از وست
خم چرخ گردنده بر پای از وست
از آن پس که آورد گیتی پدید
همه هرچه بد خواست و دانست و دید
❈۳❈
زگردون شتاب و زهامون درنگ
ز دریا بخار و ز خورشید رنگ
پدید آورد نیک و بد ، خوب و زشت
روان داد و تن کرد و روزی نوشت
❈۴❈
چنان ساخت هرچیز به انداز خویش
کز آن ساختن کم نیامد نه بیش
چه تاری چه روشن چه بالا چه پست
نشانست بر هستی اش هر چه هست
❈۵❈
نه جایی تهی گفتن از وی رواست
نه دیدار کردن توان کو کجاست
مدان از ستاره بی او هیچ چیز
نه از چرخ و نز چارگوهر به نیز
❈۶❈
که هستند چرخ و زمان رام او
نجوید ستاره مگر کام او
نگاری کجا گوهر آرد همی
نباشد جز آن کاو نگارد همی
❈۷❈
به کارش درون نیست چون و چرا
نپرسد از او ، او بپرسد ز ما
نه از بهر جایست بر عرش راست
جز آنست کز برش فرمانرواست
❈۸❈
بزرگیش ناید به وهم اندرون
نه اندیشه بشناسد او را که چون
نبد چیز از آغاز ، او بود و بس
نماند همیدون جز او هیچ کس
❈۹❈
چنان چون مرو را کسی یار نیست
چو کردار او هیچ کردار نیست
همه بندگانیم در بند اوی
خنک آنکه دارد ره پند اوی
کامنت ها