گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اسدی توسی:به دیگر جزیری رسیدند زود کجا نام آن جای هدکیر بود

❈۱❈
به دیگر جزیری رسیدند زود کجا نام آن جای هدکیر بود
درو شهری آباد و شاهی بزرگ سپاهی فراوان دلیر و سترگ
❈۲❈
چو گشت آگه آن شه ز مهراج شاه پذیره شدش در زمان با سپاه
بیاراست ایوان و بزم شهی بسی گنج کرد از فشاندن تهی
❈۳❈
ببودند یک هفته دل شاد خوار به بازی و چوگان و بزم و شکار
سپدار با سروران سپاه همی گشت روزی به نخچیرگاه
❈۴❈
یکی بیشه دیدند پاک آبنوس درو چشمه ای همچو چشم خروس
فراوان درو خیل ماهی به جوش همه سرخ چون لشکر لعل پوش
❈۵❈
ز هر سو سپه برگشادند دست به ماهی گرفتن به دام و به شست
هر آن ماهیی کاو فتادی ز آب بدو باد جستی شدی سنگ ناب
❈۶❈
گرفتند از آن آزمون را بسی نبد بهره جز سنگ با هر کسی
همان جای بُد مرغزاری فراخ میانش درختی گشن برگ و شاخ
❈۷❈
بلندیش بگذشته از چرخ تیر فزون سایش از نیم پرتاب تیر
چوگاه خزان خاستی باد سخت فروریختی پاک برگ درخت
❈۸❈
همه برگ او یک یک اندر هوا از آن پس به مرغی شدی خوش نوا
چو سرما پدید آمدی اندکی از آن مرغ زنده نماندی یکی
❈۹❈
همیدون به کُه بر یکی خانه دید فرازش یکی قصر شاهانه دید
بپرسید کآنجا که دارد نشست چنین گفت ملّاح دانش پرست
❈۱۰❈
که هست این پرستشگهی دلپذیر بتی در وی از سنگ همرنگ قیر
سر از پیش چون غمگنی داشته دو تا پشت و انگشتی افراشته
❈۱۱❈
چو خور بر کشد تیغ هر بامداد زند بانگی آن بت ، کشد سردباد
چو دلداده یاری ز دلبر به رشک زمانی همی بارد از دیده اشک
❈۱۲❈
پرستندگان طاس دارند پیش برد هر کس از اشک او بهر خویش
شود ز اشک او درد بیمار کم ز رخ زنگ بزداید ، از دیده تَم
❈۱۳❈
و گر پنج گامی برندش ز جای نه نالد ، نه گرید ، نه استد به پای
شد و دید نیز از شگفت آنچه بود همه دید و ، ز آن جا برفتند زود

فایل صوتی گرشاسپ‌نامه بخش ۵۸ - آمدن گرشاسب به جزیره هدکیر

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امین کیخا
2013-04-02T20:26:40
تم بیماری چشمی با تاریکی چشم لغت شگفت انگیزی است در أوستا تمه یعنی تاریکی و توم به پهلوی همین معنی را میدهد و تورتم به زبان رائج هم زبانان أفغانی مان همین معنی تاریکی را میدهد از این گذشته نام توم را نمی شود اورد مگه از مانی نگار گر نامی اورد او می گفت تومی دارد و ان توم ان کتابها بر او بر می خواند و منظورش فرشته همراهش بود و ان توم نخستین بار در دشت میشان یا دشت ازادگان امروز در خوزستان بر مانی امد البته به گفته خودش ، خداست که دانای همه چیز است