گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اسدی توسی:گهر های گیتی به کار اندرند ز گردون به گردان حصار اندراند

❈۱❈
گهر های گیتی به کار اندرند ز گردون به گردان حصار اندراند
به تقدیر یزدان شده کارگر چو زنجیر پیوسته در یکدگر
❈۲❈
پهارند لیکن همی زین چهار نگار آید از گونه گون صد هزار
به هر یک درون از هنر دستبرد پدیدست چندانکه نتوان شمرد
❈۳❈
ولیکن چو کردی خرد رهنمون ستایش زمین راست زیشان فزون
ره روزی از آسمان اندراست ولیکن زمین راه او را درست
❈۴❈
شب از سایهٔ اوست کز هر کران ببینی از بر سپهر اختران
بزرگان و پیغمبران خدای همه بر زمین داشتند جای
❈۵❈
هرآن صحف کز ایزد آورده اند بر او بود هر دین که گسترده اند
هم از آب و آتش هم از باد نیز به دل بر زمین راست تا رستخیز
❈۶❈
زمینست چون مادر مهرجوی همه رستنی ها چو پستان اوی
بچه گونه گون خلق چندین هزار که شان پروراند همی در کنار
❈۷❈
زمین جای آرام هر آدمیست همان خانه کردگار از زمینست
بساط خدایست هرکه به راز بر او شد، توان نزد یزدان فراز
❈۸❈
همو قبلهٔ هر فرشته است راست بدان کز گلش بود چو آدم که خاست
گهرهای کانی وی آرد همی جهان هم بدو نیز دارد همی
❈۹❈
زمینست هر جانور را پناه تن زنده و مرده را جایگاه
همو بردبارست کز هر کسی کشد بار اگر چند بارش بسی
❈۱۰❈
زمین آمد از اختران بهره مند هم از هر سه ارکان ط چرخ بلند
همو عرصه گاهیست شیب و فراز معلق جهانبانش گسترده باز
❈۱۱❈
ز هر گونه نو جانور صد هزار کند عرض یزدان درین عرصه راز
چو جای نمازست گشتست پست همه در نماز از برش هرچه هست
❈۱۲❈
از و راست مردم دو تا چارپای نگون رستنی که نشسته به جای
همان اختران از فلک همچنین همه سا جدانند سر بر زمین
❈۱۳❈
هوا و آتش و آب هریک جداست زمین هر چهارند یکجای راست
نیابی نشان وی از هر سه شان و زیشان در او بازیابی نشان
❈۱۴❈
زمین را به بخشنگی یار نیست چنان نیز دارنده زنهار نیست
گر از تخم هر چش دهی زینهار یکی را بدل باز یابی هزار
❈۱۵❈
چو خوانیست کآرد بر او هر زمان بی اندازه مردم همی میهمان
نه هرگز خورشهاش بّرد ز هم نه مهمانش را گردد انبوه کم
❈۱۶❈
زمین قبلهٔ نامور مصطفی است از او روی برگاشتن نارواست
گر آتش به آمد بر مغ چه باک از آتش بد ابلیس و آدم زخاک
❈۱۷❈
ببین زین دو تن به کدامین کسست همان زین دو بهتر نشان این بسست
زمینست گنج خدای جهان همان از زمینست فخر شهان
❈۱۸❈
پرستنده او مه و آفتاب همیدون فلک زآتش و باد و آب
رهی وار گردش دوان کم وبیش چو شاهی وی آرمیده بر جای خویش
❈۱۹❈
همیدون تموز و دی اش چاکرست بهارش مشاطه خزان زرگرست
ز زرّ و گهر این نثار آورد ز دیبا همی آن نگار آورد
❈۲۰❈
یکی زر بفتش دهد خسروی یکی شارها بافدش هندوی
همش عاشقست ابر با درد و رشک کش از دیده هزمان بشوید به اشک
❈۲۱❈
گهی ساقی و کاردانش بود گهی چتر و گه سایبانش بود
زمین چونش مردم نباشد گمست زمین را پرستنده هم مردمست
❈۲۲❈
خور و پوشش تنش را زوست چیز هم ایزد از او آفریدست نیز
همی از زمین باشد آمیختن وز او بود خواهد برانگیختن
❈۲۳❈
ازین چار ارکان که داری بنام ببین کاین هنرها جز او را کدام

فایل صوتی گرشاسپ‌نامه بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

علی رجبی
2018-01-16T16:14:54
بیت سوم غلط املایی"چهارند" لیکن همی زین چهاربیت ششم قافیه ها شکل صحیح بصورت زیر باید باشدره روزی از آسمان "اندروست"ولیکن زمین راه او را "دروست"بیت نوزدهم مصرع دومواقعا نمیدونم این "ط" چیست ولی اگر منظور "تا" بوده باشه که با زیرکی فراوان در شعر جا گذاشته شدهولی چیزی که در وزن مورد استفاده قرار میگیره خوانش هست پس این "ط" در خوانش هجای بلند میشه و اشتباه است...بیت بیست و هفتم مصرع اول اشتباه تایپیزمین را به "بخشندگی" یار نیستبیت سی ام اشتباه تایپیتشدید باید روی حرف "ر" قرار گیردنه هرگز خوشهاش "برِّد" ز همو همینطور مصرع دوم از نظر وزن مشکل دارهبهتره این استفاده بشهنه مهمان او گرد انبود کمنه مهمان او گردد انبوه کمبیت سی و نهمشکل صحیحیکی زر "بِفَت اش" ، دهد خسروی