اسیری لاهیجی:نیست مردم هر کرا خلق بدست در حقیقت چون سباعست و ددست
❈۱❈
نیست مردم هر کرا خلق بدست
در حقیقت چون سباعست و ددست
صاحب خلق بد آمد همچو دیو
دایماً با خلق در مکرست و ریو
❈۲❈
خلق بد ز افعال بد هم بدترست
زانکه اصل هر بدی خلق بدست
خلق بد مردود دلا سازدت
از خدا و خلق دور اندازدت
❈۳❈
خلق بد بیعقل و بیفن می کند
دوستان را جمله دشمن می کند
سایۀ دوزخ چه باشد خلق بد
خوی بد آمد به راه دوست سد
❈۴❈
گر ز خوی بد کنی خود را بری
ره به خلق نیک انسانی بری
چون شوی پاک از همه اخلاق بد
اسلم الشیطان ترا گردد سند
❈۵❈
هفت دوزخ خلق بد را شد مثال
هشت جنت خلق نیکو را مآل
آتش دوزخ چه باشد ظلم و کین
دیدۀ معنی گشا یک یک ببین
❈۶❈
حرص و شهوت مار و مورست و سگست
رهروان را کی درین معنی شک است
کبر و عجبت را پلنگ و شیر دان
ننگ و ناموس اژدهای بی امان
❈۷❈
شد مثال مال دنیاوی حدث
زانکه دنیا جیفه ای باشد عبث
روبه و خرگوش مکرست و حیل
خودمثال بخل موشست و جعل
❈۸❈
دان که میمون صورت تقلید بود
نیست از تقلید کس را هیچ سود
خرس در معنی یقین الحاد بود
صورت بی غیرتی خوکی نمود
❈۹❈
یوز در معنی است خشم و بد دلی
گربه حقد و کینه و بیحاصلی
اختفا را خارپشت آمد مثال
صورت تشنیع و غیبت شد شغال
❈۱۰❈
شد طمع گرگی از او می جو امان
دان که کفتار است دزدی نهان
زینهار ای جان من از وی گریز
آن زبانی چیست نفس پر ستیز
❈۱۱❈
روح را از وی عذاب سرمد ست
گر ز آتش صورت فعل بدست
مانع لذات روح قدسی است
مالک دوزخ هوای نفسی است
❈۱۲❈
گشت ز قوم و حمیم اندر جزا
ذکر و طاعتهای با روی و ریا
فاش گردد حسن و قبح حال تو
جنت و دوزخ بود اعمال تو
❈۱۳❈
شد می ا ن هر دو منکر با نکیر
چونکه روح و عقل شد ز ایشان اسیر
یا تو از اهل رشادی یا ضلال
می کنند از چند چیز از تو سئوال
❈۱۴❈
تا که باطل را جدا سازد ز حق
می کنند آن جمله را معروض حق
می رسد از حق جزای هر عمل
شد طمع گرگی از او می جو امان
❈۱۵❈
صورت عدلست میزان و صراط
بر صراط حق گذر با احتیاط
انحراف از هر دو جان به دوزخست
اعتدال اندر وسط چون برزخست
❈۱۶❈
راه اوسط شو که شد خیر الامور
تا رهی از دوزخ پر شر و شور
تا ن س ازی بر صراط حق عبور
کی رسی در جنت و حور و قصور
کامنت ها