اسیری لاهیجی:شیخ زنجانی ولی خاص حق بوالفرج کو برد از عالم سبق
❈۱❈
شیخ زنجانی ولی خاص حق
بوالفرج کو برد از عالم سبق
پیشو ا ی جمله در کشف و صفا
در تجلی و فنا و در بقا
❈۲❈
گفت هر کو گفتۀ این قوم را
نشنود در گوش وحی جانفزا
نور ایمان محو گردد از دلش
خود نباشد غیر ظلمت حاصلش
❈۳❈
زانکه تصدیق کلام اولیا
واجب آمد پیش ارباب صفا
هر چه گوید پیر دانا کن قبول
حج ت و برهان مجو ای بوالفضول
❈۴❈
اعتراض شیخ زهر قاتل است
معترض از هر کمالی عاطل است
آنچه باشد بر خلاف طبع تو
قصۀ موسی به یاد آورد رو
❈۵❈
کو ز درک حکمت افعال خضر
بر قصور و عجز خود آمد مقر
با کمالاتی چنان آن پر هنر
تاب همراهی نماندش در سفر
❈۶❈
خضر با موسی همی گوید عیان
گر تو با مایی مپرس از این و آن
آنچه کردم در برت گر بد نمود
در حقیقت دان که بی شک نیک بود
❈۷❈
حکمت آن گر ز تو پوشید شد
خودمشو منکر که خواهد دیده شد
هر چه فرماید ترا آ ن حق شمار
هیچ انکاری به فرمانش میار
❈۸❈
شرط راه عشق ترک عادتست
رسم و عادت در طریقت آفتست
قصه کوته می نمایم صدق آر
گر همی خواهی که گردی مرد کار
❈۹❈
گو ز م یدان سعادت در ربود
اندرین ره هر که اخلاصی نمود
هر کرا صدقی نباشد در جهان
نیست او را بهره ای از کاملان
❈۱۰❈
آنکه او را صدق و اخل ا ص و وفاست
جان پاکش منبع نور و صفاست
چاکری کن پیش آن سل ط ان دین
تا مگر گردی ز ارباب یقین
❈۱۱❈
کی بیابی از غم هجران فرج
تا ز حکمش نفس خود آرد حرج
گر روی این راه بر تسلیم رو
پیش شاه رهبر خود بنده شو
❈۱۲❈
کسب حق از جان و دل باید گزید
وسوسه شیطان نمی باید شنید
هر که بر میزان کامل گشت راست
راه او شد در حقیقت راه راست
❈۱۳❈
وزن کن خود ر به میزان کمال
تا نبینی خویش را نقصان حال
وزن کامل گر به میزان تو شد
نقص او بی شک ز نقصان تو شد
❈۱۴❈
هر چه ناقص می پسندد ناقص است
گر قبول مخلص آمد خالص است
هان به عقل خودمرو این راه را
طعنه کم زن مردم آگاه را
❈۱۵❈
ناقص ار شکر دهد زهرش شمار
زهر کامل شد چو قند خوشگوار
صلح ناقص دشمنی و جنگ دان
جنگ کامل دوستی و صلح خوان
❈۱۶❈
کامل ار با تو کند صد دشمنی
می فزاید زان عدوات روشنی
دشمنی شد دوستی ناقصان
هر چه ناقص کرده باشد ناقص آن
❈۱۷❈
چون فلک خواهی که باشی سر بلند
خویش را بر صدق و بر اخلاص بند
اندرین ره چون نهادی پای صدق
شد مقیم و منزلت مأوای صدق
❈۱۸❈
گر مقام اولیا داری هوس
رهبر تو اندرین ره صدق بس
صدق آم د مرغ جان را بال و پر
پر برآور جانب جانان بپر
❈۱۹❈
صدق آ ن باشد که بنمایی عیان
آنچه پنهان کرده ای در سر جان
چیست اخلاص آنکه از غیر خدا
می کنی خالص تو قلب و روح را
❈۲۰❈
بدگمانی در حق مرد خدا
موجب بعد از خدا گردد ترا
مؤمن بی صدق در دوزخ درست
کافر ار با صدق شد ز آتش برست
❈۲۱❈
صدق و اخلاصت در آرد در بهشت
باش صادق گر نه ای دوزخ سرشت
چون کنی تصدیق قول کاملان
از خدا یابی عوض خلد و جنان
❈۲۲❈
صدق با اهل خدا صدق خداست
مرد حق از حق مگو هرگز جداست
هر چه کامل می کند حق کرده است
صورت کامل به رویش پرده است
کامنت ها