اسیری لاهیجی:زاهدی بودست در ایام پیش از خلایق در صلاح و زهد بیش
❈۱❈
زاهدی بودست در ایام پیش
از خلایق در صلاح و زهد بیش
بهر ح ق از خلق گشته منقطع
روز و شب حکم خدا را متبع
❈۲❈
جز به یادش بر نیاوردی نفس
در گذشته از هوی و از هوس
نفس او پیوسته در رنج و تعب
بر خلاف طبع بودی در طلب
❈۳❈
شب نیاسودی ز ذکر و طاعتش
صرف ورد و فکر روز و ساعتش
ترک دنیا گفته بهر آخرت
گشته روح محض آن عیسی صفت
❈۴❈
حاکم آن ملک روزی از قضا
کرد لشکر جمع از بهر غزا
در دل زاهد درآمد خاطری
کز غزا خواهم که یابم هم بری
❈۵❈
رکن اسلام است با کافر جهاد
هر که او بی بهره شد غافل فتاد
گر کشم من کافری را غازیم
ور کشندم در شهادت می زیم
❈۶❈
گفت بل احیا خدای لایزال
در حق این کشتگان بی قیل و قال
چون درین معنی نمود او عزم جزم
پرتوی افکند بر وی نور عزم
❈۷❈
گفت این خاطر اگر شیطانی است
بی نصیب از رحمت رحمانی است
کار شیطان نیست غیر از ره زدن
کی توان از شر نفس ایمن شدن
❈۸❈
چون به ظاهر فرق نتوانست کرد
کاین ز شیطانست یا رحمن فرد
گشت مضطر در میان این و آن
از خدا الهام آمد در زمان
❈۹❈
خاطر شیطانی است این خاطرات
حق همی داند نهان و ظاهرت
گفت می خواهم بدانم تا چرا
نفس شیطانی کند میل غزا
❈۱۰❈
این همه محنت چرا بر خود نهد
از چه او خود را به کشتن می دهد
آمد الهامش که نفس پر دغا
زان همی خواند ترا سوی غزا
❈۱۱❈
تا مگر او در غزا گردد شهید
زان شهادت شهرتی آید پدید
هر یکی گویند از خاص و عوام
کز غزا کشته شد آن خیرالانام
❈۱۲❈
والذین جاهدوا در شأن اوست
بود زاهد شد شهید راه دوست
هم بماند نام نیکش در جهان
هم بیابد از ریاضت او امان
❈۱۳❈
زین حکایت ماند زاهد در عجب
کو وفات خویش خواهد با طرب
تا شود مشهور نامش زین سبب
بهر شهرت جان دهد ای بوالعجب
❈۱۴❈
لاتکلنی گفت خیر الانبیا
وا ن هل با نفس ما را ای خدا
هر که می گردد خلاص از نفس شوم
هست قدرش برتر از درک فهوم
❈۱۵❈
گر بکشتی نفس را رستی ز غم
گو نشین فارغ ز لذات و الم
هر که او در دین و مذهب باریاست
گر بمیرد از خودی نفسش خطاست
کامنت ها