اسیری لاهیجی:پیر بسطامی چو در میدان شتافت در مقام قرب جانان راه یافت
❈۱❈
پیر بسطامی چو در میدان شتافت
در مقام قرب جانان راه یافت
آمد الهامش که ای خاص اله
هر چه می خواهی دلت از من بخواه
❈۲❈
پیر گفتا نیست ما را هیچ خواست
عاشقان را چون تو مطلوبی کجاست
نیست بی تو صبر و آرامی مرا
من ترا خواهم ترا خواهم ترا
❈۳❈
گفت حق تا از وجود بایزید
ذره ای ماند نخواهد بو شنید
تا تو هستی هست این خواهش محال
اولا د ع نفس پس آنگه تعال
❈۴❈
اندرین ره در نگنجد ما و تو
یا تو گنجی در میانه یا که او
زین حجاب ما و من یکدم برآ
در مقام وصل او بی من درآ
❈۵❈
شد من و مایی حجاب راه ما
تا تو پیدایی نهان باشد خدا
در حقیقت شد دویی کفر طریق
شو مسلمان تا نباشی زان فریق
❈۶❈
کی شود پیدا جمال وحدتش
تا بود بر جا اثر از کثرتش
چونکه گردد نور وحدت آشکار
ظلمت کثرت نماند برقرا ر
❈۷❈
نور خورشید جهان چون شد عیان
در زمان گردد همه کوکب نهان
کی توان از قید خود گشتن خلاص
جز به عون محرم درگاه خاص
❈۸❈
گر نباشد همت پیران راه
کی بیابد راهرو قرب اله
گر تو خواهی قرب درگاه خدا
دامن رهبر مکن یکدم رها
❈۹❈
راه پر خو فست و رهزن بیشمار
همرهی با کاروان کن هوش دار
از رفیقان سر مکش ای راهرو
زیر پاشان همچو خاک را شو
❈۱۰❈
مغتنم دان سایۀ اهل کرم
بر هوای خود منه در ره قدم
هر که او در ظل اهل دل بود
عاقبت بی شک ز اهل دل شود
❈۱۱❈
زانکه از اکسیر قرب اولیا
می شود مس وجودت کیمیا
پند مشفق را ز جان و دل پذیر
در دل اهل دلان رو جا بگیر
❈۱۲❈
پیر باید اول وانگه سلوک
بی مربی هان مجو قرب ملوک
نه که هر کس کو ریاضت می کشد
از شراب وصل او جامی کشد
❈۱۳❈
پیر رهدان گر نباشد رهبرت
از ریاضت نیست جز درد سرت
کامنت ها