حکیم سبزواری:نقش دیوان قضا آیتی از دفتر عشق آسمان بی سر و پائی بود از کشور عشق
❈۱❈
نقش دیوان قضا آیتی از دفتر عشق
آسمان بی سر و پائی بود از کشور عشق
نه همین سینه بر آتش زدهٔ اوست خلیل
که بهرگوشه بسی سوخته از آذر عشق
❈۲❈
شرر سینهٔ ما گر چه گرفتی آفاق
با همه سوز بود اخگری از مجمر عشق
آب حیوان که خضر زندهٔ جاویداز اواست
هست یکقطره ای از چشمهٔ جانپرور عشق
❈۳❈
میزند قهقهه بر مسند جمشید کسی
کوشد از خاک نشینان گدای در عشق
میرساند به مقامی که خدایش داند
بیخودی را که گذارند بسر افسر عشق
❈۴❈
مظهر عشق نه تنهاست مقامات ظهور
کانچه در ممکن غیب است بود محضر عشق
طایر عشق همافر همایون بال است
قاف تا قاف وجود است بزیر پرعشق
❈۵❈
هرچه او معبر هستی است بود معدن عشق
هرچه او مظهر حسن است بود مصدر عشق
عشق ساری است خدارا چو حقیقت نگری
نیست انجامش و هم نیستی آمد سرعشق
❈۶❈
نشود هم به دم صبح قیامت هشیار
هرکه زد از کف ساقی ازل ساغر عشق
تاج اسرار علی قطب مدار عشق است
او بود دایره و مرکز او محور عشق
کامنت ها