حکیم سبزواری:ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم
❈۱❈
ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم
اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم
مشو سرپیچ چون زلف شب آسایت حذر فرما
ز افغان سحرگاه وزدود آه شبگیرم
❈۲❈
بشارت ای گروه کودکان دیوانهٔ آمد
حذر ای معشر فرزانگان بگسیخت زنجیرم
هوای عشقبازی با جوانانم دگر نبود
برآنم تا بیابم پیری و در پای او میرم
❈۳❈
نه پیر سالخورد از گردش این کهنه زال چرخ
جوان رائی که گیرم دامنش طفلی ز سر گیرم
غرض کز عشق خوبان نبودم اسرار دل خالی
گهی عشق جوانان دارم و گه عاشق پیرم
کامنت ها