حکیم سبزواری:شدم پیر از فراق نوجوانی که برهم میزند چشمش جهانی
❈۱❈
شدم پیر از فراق نوجوانی
که برهم میزند چشمش جهانی
کحیل طرفه سود الذوایب
خضیب کفه رخص البنانی
❈۲❈
برآید فتنه ها از چشم مستش
که ناید از قضای آسمانی
قسی الحاجب القاسی فؤاده
فصیح قوله عذب البیانی
❈۳❈
بدیع است اینکه سازد تلخکامم
بآن شکر لبی شیرین زبانی
فرید فی ملاح لیس کفوه
وحید ماله فی الحسن ثانی
❈۴❈
تو چشم مردمی و مردم چشم
تو جان اسرار را جان جهانی
کامنت ها