حکیم سبزواری:صبا از ما بگو آن بیوفا را شکیبا تا بکی گشتی تو ما را
❈۱❈
صبا از ما بگو آن بیوفا را
شکیبا تا بکی گشتی تو ما را
چو ما را در حریمت بار نبود
مده باری ره اغیار دغا را
❈۲❈
نیائی چون برم از ناز باری
غباری کن ز ره همره صبا را
تو در پیمان شکستن ختمی و نسخ
نمودی از جهان کیش وفا را
❈۳❈
ز بس خون ریزد او ترسم که گویند
خدا ناکرده نشناسد خدا را
چو هر چیزی نخست اندازه ای یافت
چرا اندازه ای نبود جفا را
❈۴❈
به بند از شکوه لب اسرار چون نیست
بکیش عشق ره چون و چرا را
کامنت ها