حکیم سبزواری:فتادهایم ز غم روزگار درگرداب بیار ساقی گلچهره کشتی می ناب
❈۱❈
فتادهایم ز غم روزگار درگرداب
بیار ساقی گلچهره کشتی می ناب
شراب ناب بیاب و بتاب روز جهان
که هست نزد خردمند این جهان چو سراب
❈۲❈
اگرنه کار فلک کجروی است داده چرا
بدیده هر شبه بیدار وی به بختم خواب
بجز طراوت رویت ندیدهام در گل
بجز حدیث تو نشنیدهام ز چنگ و رباب
❈۳❈
ز بیم غیر بسویش نمیتوان نگریست
ز دیده اشک فشانم که بینمش در آب
نه عیب او است رقیبش ببین که در قرآن
قرین آیهٔ رحمت بود و عید عذاب
❈۴❈
بیا بگو که جز اسرار زان لب میگون
که از مشاهده باده بوده مست و خراب
کامنت ها