حکیم سبزواری:مستانه بیرون تاخته تا عقل و دین یغما کند با چشم جادو ساخته تا عالمی شیدا کند
❈۱❈
مستانه بیرون تاخته تا عقل و دین یغما کند
با چشم جادو ساخته تا عالمی شیدا کند
بربسته مژگان تو صف تا عالمی سازد تلف
دل میبرد از هر طرف چشم تو وحاشا کند
❈۲❈
غارت کند از یک نگه دین و دل آن چشم سیه
قتل اسیران بی گنه آن شوخ بی پروا کند
گه کشته خواهد عالمی گه زنده میسازد همی
احیا چو عیسی هردمی زان لعل شکر خواکند
❈۳❈
خواهی نمائی معجزت زان آستین بنما کفت
کان با کسان موسی صفت کار ید و بیضا کند
هرکو ز عشق گلرخان گیرد متاعی در جهان
دنیا و دین و نقد و جان در کار این کالا کند
❈۴❈
یک جاغم و دردحبیب یکسوجفاهای رقیب
اسرار خوکن با شکیب تا غم چه هابا ماکند
دیده را آینهٔ روی شهی باید کرد
سینه را جلوه گه مهر و مهی باید کرد
کامنت ها