گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

حکیم سبزواری:هر آنگو دیده بگشاید براو چشم از جهان بندد ز جان یکسر برید آنکس که دل بر جان جان بندد

❈۱❈
هر آنگو دیده بگشاید براو چشم از جهان بندد ز جان یکسر برید آنکس که دل بر جان جان بندد
مخوانم زان قد و طلعت بسوی طوبی و جنت بلی جائی که او باشد که دل بر این و آن بندد
❈۲❈
مه من سر بسر مهر است نبندد در بروی کس اگر بندد همان آتش بجان آن پاسبان بندد
در میخانه خواهد محتسب بندد بفصل گل بپای داوری میرم که دست این عوان بندد
❈۳❈
گره افکنده در کارم بتی کز اشک گلنارم گره ها ساحر چشمانش بر آب روان بندد
فغان عالم آشوبم نماید رستخیز حشر اگر سیل دو چشمم ره نه بر خیل فغان بندد
❈۴❈
همین نی چشم بد از یار کند عقدالنظر اسرار که از سر دهان او رقیبان رازبان بندد

فایل صوتی دیوان اشعار شمارهٔ ۹۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محسن جهان
2022-12-16T12:38:34.8188138
تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق: حکیم و عارف شهیر قرن ۱۳ در اوصاف باریتعالی می‌فرماید:  هر آن کس که به ذات احدیت زنده شود و چشم او به جمالش روشن شود، تمام مظاهر و افسون های فریبنده این دنیای خاکی برای او پست و ناچیز بنظر می‌آید. و دل او بر جان جانان که ولی نعمت همه موجودات‌ است پیوند خورده، و به یکباره جان بی ارزش خود را در این مسیر فدا می‌کند. و سالک بجز رویت رخ یار الهی، هیچ تمایلی به بهشت موعود ندارد. و در جایی که او باشد، چگونه می‌توان دل خود را به این و آن گره بزند.