عطار:چو کردی اربعین اول آغاز ز هر کس تا توانی پوش آن راز
❈۱❈
چو کردی اربعین اول آغاز
ز هر کس تا توانی پوش آن راز
در آن مدت که آن خواهی برآورد
بکم خوردن ترا باید سرآورد
❈۲❈
بباید احتیاط طعمه کردن
پس آنگه لقمهها بر خود شمردن
کنی هر شب بتدریج اندکی کم
که تا از نفس ناید بر دلت غم
❈۳❈
شب اول دو صد درهم خورش کن
بدان خوردن تنت را پرورش کن
بدین ترتیب هر شب میفکن پنج
که تا قوتت شود پنجاه بیرنج
❈۴❈
همان پنجه مقرر تا بآخر
که تا ضعفی نگردد در تو ظاهر
اگر میلت بشیرین باشد و چرب
مشو با نفس خود پیوسته در حرب
❈۵❈
بهر هفته بخور شیرین و چربی
درین معنی مکن با نفس حربی
ولی باید که یک گوشه گزینی
نداند کس که تو گوشه گزینی
❈۶❈
اگر جفت حلالت هم نداند
ترا بهتر که آن پوشیده ماند
بپوشی از خلایق حال خود را
که کس واقف نگردد نیک و بد را
❈۷❈
اگر معروف خواهی شد برین کار
برون جمع باید شد بناچار
یکی گوشه گزین از بهر خلوت
که تا یابد دلت آرام و سلوت
❈۸❈
چنان جائی که باشد تنگ و تاریک
در او اندیشهها میکن تو باریک
ولی پوشیده باید آن ز هر کس
چنانکه آن جای را تو دانی و بس
❈۹❈
اگر پیرت نشاند باک نبود
دم او بر تو جز تریاک نبود
بهرجائی که او گوید تو بنشین
صلاح کار خود یکسر در آن بین
❈۱۰❈
مکن ترک جماعت وان جمعه
بری شو از ریا و ذوق سمعه
برون میرو ولی از خلق مگریز
بصورت با کسی اندر میامیز
❈۱۱❈
همیشه با وضو و ذکر میباش
بجان آنگه بدل با فکر میباش
بنصف آخر شب پاس میدار
تطوع میگذار و اشک میبار
❈۱۲❈
شب هر جمعهٔ میدار زنده
بجان بشنو تو ای مرد رونده
اگر نوری بهبینی یا خیالی
نظر با آن مکن در هیچ حالی
❈۱۳❈
اگر پیرت بود از پیر میپرس
بهر مشکل ازو تعبیر میپرس
بصورت گر بود پیرت ز تو دور
مدار احوال خود از پیر مستور
❈۱۴❈
اگر ممکن بود اعلام کردن
به پیر خویشتن پیغام کردن
مدار احوال خود پوشیده از پیر
که پیرت خود بسازد جمله تدبیر
❈۱۵❈
چو پیر آنجا نباشد ذکر میکن
درین معنی همیشه فکر میکن
همان احوال را پوشیده میدار
که خود مکشوف گردد بر تو اسرار
❈۱۶❈
به عشر اولین تسبیح کن ذکر
بگو عشر دوم تمجید با فکر
در تهلیل باید بعد از آن سفت
که تهلیلست ازتو بهترین گفت
❈۱۷❈
بدین شیوه که شد گفته نگهدار
ز خواب و خورد و وز گفت وز کردار
اگر دولت بود یار و قرینت
بآخر آید اول اربعینت
کامنت ها