عطار:گروهی علم ظاهر را بخوانند فروع و اصل او یکسر بدانند
❈۱❈
گروهی علم ظاهر را بخوانند
فروع و اصل او یکسر بدانند
بکار آرند علم ظاهر خویش
شوند بینای اصل ظاهر خویش
❈۲❈
کم افتد سهو اندر راه این جمع
که نور علم ایشان هست چون شمع
شوند غواص در بحر شریعت
بیابند اندرو درّ حقیقت
❈۳❈
روش بس تیز دارند اندرین راه
ز سرّ کار گردند زود آگاه
بیابند آنگهی علم عطائی
کز آن روشن شود سر خدائی
❈۴❈
شود علم لدنی یار ایشان
برآید در دو عالم کار ایشان
چو آن علم لدنی را بدانند
ز جمله علمها دامن فشانند
❈۵❈
بود امّی گروهی چند دیگر
ندانسته نخوانده هیچ دفتر
ولی اعمال ایشان جمله با شرع
موافق باشد اندر اصل با فرع
❈۶❈
بتعلیم خدا علمی بدانند
کزان دانش همیشه زنده مانند
ز قول و فعلشان هر چیز کاید
بود مستحسن اندر شرع و شاید
❈۷❈
همه اقوال ایشان گر بجویند
حقیقت شرع باشد آنچه گویند
اصول شرع و قانون طریقت
بدانند جملگی اندر حقیقت
❈۸❈
از ایشان گر کسی پرسد سئوالی
جواب او بگویند بی خیالی
بوند از جمله قومی با سلامت
برایشان نگذرد هرگز ملامت
❈۹❈
براه شرع و تقوی در بکوشند
بظاهر حال خود از کس نپوشد
همه کس نیک ظن باشد بر ایشان
مگر آنکو بود در دین پریشان
❈۱۰❈
ملامت ورز باشند جمع دیگر
شده منکر بر ایشان قوم یکسر
همیشه در ملامت عشقبازند
که یک دم با سلامت درنسازند
❈۱۱❈
نگردد صادر از ایشان گناهی
بجز تقوی نپویند هیچ راهی
بمردم در نمایند ظاهر خویش
که تا گویند هستند جمله بد کیش
❈۱۲❈
ولیکن ترک یک سنّت نگویند
به عمر خود ره بدعت نپویند
بترک جاه کان سدیست محکم
بگویند و شوند فارغ ز هر غم
❈۱۳❈
ز نام وننگ خود آزاد گردند
چوانکاری کنی دلشاد گردند
کامنت ها