عطار:بدان ای دل اگر هستی تو عاقل که یک دم مینشاید بود غافل
❈۱❈
بدان ای دل اگر هستی تو عاقل
که یک دم مینشاید بود غافل
بروز و شب عبادت کرد باید
دل و جانت قرین درد باید
❈۲❈
از آن بخشیدت ای جان زندگی را
که تا بندی کمرمر بندگی را
براه بندگی چون اندر آیی
بقدر وسع خود جهدی نمایی
❈۳❈
کلید معرفت آمد عبادت
بشرط آنکه گوئی ترک عادت
عبادت را اساس راه دین دان
عبادت بود مقصودش یقین دان
❈۴❈
چو مرد از اصل فطرت مستعد است
همه کار وی اندر دین مجد است
چوگشتی مستعد این سعادت
مکن تقصیر در عین عبادت
❈۵❈
عبادت چون کنی از علم باید
که تا کاری ترا ز آنجا گشاید
اگر بی علم باشد کار و بارت
یقین بر هیچ پاید روزگارت
❈۶❈
حقیقت دان اگر هستی تو غافل
ولی هرگز نگردد مرد جاهل
نه او کامل بود اندر عبادت
پرستشها کند لیکن به عادت
❈۷❈
چو رو آری برین ره علم آموز
که بی علمت شود تیره شب و روز
بکارت هرچه آمد ظاهر شرع
بیاموز از فقیهی اصل تا شرع
❈۸❈
وضو وغسل و ارکان طهارت
تمامت فهم کن اندر عبادت
همان حکم نماز و روزهٔ خویش
بخوان و فهم کن آنگه بیندیش
❈۹❈
همان حکم زکوة و حج یکسر
اگر مالت بود بر خوان ز دفتر
همان حکم حلال و هر حرامی
همی خوان تا که یابی نیکنامی
❈۱۰❈
ز شخص عالم این یکسر بیاموز
که تا روزت شود پیوسته فیروز
ز غیر حق تبری کن تو جانا
که تا بینا شوی در راه و دانا
❈۱۱❈
که پیش سالکان توبه همین است
چنین توبه اساس راه دین است
بدان ارکان نیت پنج چیز است
وزان هر پنج دین تو عزیز است
❈۱۲❈
سه باشد عام و دو خاص ای برادر
بترک هر یکی سوزی بر آذر
شهادت با نماز و روزه عام است
که کار خلق از آنها با نظام است
❈۱۳❈
زکوة و حج خاص مالدار است
چو بگذاری از آن بهتر چه کار است
کامنت ها